گزیده ی تاریخ و ادبیات آذربایجانی - AZƏRBAYCAN TARİX VƏ ƏDƏBİYYATINDAN SEÇİLMİŞLƏR

آذربایجان تاریخ و ادبیاتیندان ، سئچیلمیشلر

بختیار وهابزاده : سوال ایشاره سی

+0 به ین

"سوال ایشاره سی" (نشانه ی سوال )

حقیقت همیشه دوغدو سوالدان ( حقیقت همیشه از سوال بوجود میاید)

درینه آپاریر سوال هرکسی (هر فردی را سوال به اوج میبرد) 

قریبه زماندیر... ائله بیل دیلدن ( زمانه غریبی است ... مثل اینکه از گفتار)...

هاراسا قووولوب سوال جمله سی ( به دور انداخته شده جمله ی سوالی)

نوقطه لر ، ویرگول لار نه قدر دئسن(نقطه ها و ویرگول ها هرچه قدر بخواهی)

ساختا ندالارلا دولوب کیتابلار (از علامت نداهای الکی کتابها پر شده است )

هر شئیی بیلیریک سانکی دونندن ( گویا همه چیز را میدانیم از قبل)

آرتیق سوال لارا نه احتیاج وار( دیگر به سوال ها چه احتیاج)

سوال سیز کور اولار گئرچکین گوزو (بدون سئوال چشم حقیقت کور میشود)

یاشامیر، دولانیر سوال سیز اینسان( زندگی نمیکند ، یکجوری عمر میگذراند،انسان)

منه سوال وئرین ، سوالین ئوزو ( از من سوال بپرسید، چونکه خود سوال)

گیرر حقیقتین داش قاپسیندان (داخل دروازه سنگی حقایق میشود)




آردینی اوخو

ساکها ، ماساگیتها و ملکه توماریس: برگرفته از سایت بابیر کولتورو

+0 به ین

جواهرلعل نهرودرصفحه ۳۷۱جلد اول کتاب خویش » نگاهی به تاریخ
جهان« ترجمه محمود تفضلی دربار ه هویت سکاها نوشته ای بدین ترتیب دارد: سکاها یکی ازقبایل ترک بودند. به وسیله یک قبیله و ا یل بزرگ دیگرکه کوشان ها نام داشتند ازسرزمین خودشان رانده شدند

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بر اساس اظهارات ابو ریحان البیرونی، ترکان به مدت شصت نسل در کابل
حکومت داشتند. با وجود اینکه حکومت کنندگان، بدون استثناء ترک بودند، اما
نباید تصور کرد که هم ه آن ها به یک فامیل واحد تعلق داشته باشند. احتمال
میرود که قبایل مختلف ترک چون سکاها، یوچی ها و دراری ها، یکی پس از
دیگری به قدرت رسیده باشند

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

شرق شناس یهودی الاصل هنگری موسوم به »آرمینوس وامبری« مسلط به
لسان های هنگری ولاتین وفرانسوی وجرمنی و انگلیسی وسکاندیناوی وروسی
وصربی وسلواکی وترکی وفارسی درصفحه ) ۱۱( کتاب خویش به نام »
تاریخ بخارا...« به زبان انگلیسی دربار ه تشکیل امپراطوری تورکان به جای
یونانی ها در باختر می نویسد: تورکان درسد ه دوم قبل ازمیلاد برجای مخروبه
های پادشاهی یونانی – باختری، امپراطوری ایجاد نمودند که تا اواسط سد ه
ششم میلادی دوام یافت. جهت تأیید وتثبیت این مطلب افزون برنام بلخ که بدون
شک تورکی است وازکلم ه بلیخ یا بلیق به مفهوم شهراخذ شده است، نام های
شاهان حک شده درسکه های بلخ را نیزمی توان به عنوان مدرک ارائه نمود.
ثبوت دیگرمبنی بروجود تورکان درجنوب دریای آمو همانا نوشته های جغرافیه
نویسان عربی است که ایشان ازساکن بودن قوم خلج طایفه ای ازتورک
درنواحی هلمند خبرداده اند. آن ها احتمالاً بقایای سکاها   می باشند که نام
سکاستان یا سجستان ونام امروزی سیستان ازنام آن ها مشتق شده است

(Armin Vambery. History of Hokhara from the earliest
period down to the present. P. )

----------------------------------------------------------------------------------------------------

فیلیپ سمیت نویسند ه »تاریخ جهان« درصفحه ) ۱۲۱( کتاب دیگرش بنام »
تاریخ کهن شرق« سکاها را از نژاد تورک مخلوط با مغول دانسته ومی گوید
که آن ها درمناطق میان استرآباد و بلخ ساکن بودند. تورکمن ها وازبک های
امروزی بقایای آن ها می باشند.

Philip Smith; The ancient history of the east

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

لیئون دوید بارنت« پوفیسرزبان سانسکریت وخاورشناس انگلیسی
دربار ه سکاها وکوشان ها وقومیت ایشان چنین می نگارد:
درعصر) ۱۷۱- ۱۶۱( قبل ازمیلاد سکاهای تورک نژاد درطرف شمال
سیحون ساکن بودند. درنتیجه فشار قبیله دیگری از تورک بنام یوچی یا
کوشان ها به استقامت جنوب رانده شدند. کنیشکا رئیس کوشان قبیله
یوچی یا تخاری درشمال هند بنیاد پادشاهی را گذاشت که ساحه نفوذش
درشرق تا بنارس درجنوب تا سیند گسترده بود

------------------------------------------------------------------------------------------------------

- درصفحه ۱۱۰۷ »فرهنگ جغرافیای یونان و روم« داکتر ویلیام سمیت ،
اسکیت های مورد بحث هرودوت متعلق به فامیل بزرگ تورک دانسته شده
است. هم چنین درین صفحه بیان گردیده که تاریخ هون های قرن چهارم
میلادی ادام ه تاریخ اسکیت های قرن چهارم قبل ازمیلاد می باشد و هون های
آتیلا را نه فقط بنام اسکیت بلکه به طور مشخص رویال اسکیت یاد می کردند.
(A Dictionary of Greek and Roman Geography:
Abacaenum-Hytanis

edited by Sir William Smith

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

همین مطلب را داکتر رابرت گوردون لاثام در صفحه ۲۳۷ کتاب خویش
بنام »روس ها وتورکان«، سابق ه تاریخی ترکان دراروپا وهم خونی وهم نژادی
آوارها وهون ها با اسکیت های هرودوت را مورد بررسی قرار داده چنین بیان
می نماید: آوار ها و هون ها و اسکیت های زمان هرودوت نه تنها عضو
خاندان بزرگ تورک می باشند، بلکه تاریخ آن ها درسرزمین اسکیت های
اروپایی دنباله اسکیت های زمان پدرتاریخ تا سد ه چهارم دلیل مستحکم برای
اقناع نویسند گان عصرحاضرمی باشد. درصفحه ۱۱۱ کتاب دیگر داکتر لاثام
بنام »آسیای شرقی وشمالی« نیزاسکیت های هرودوت عضودودمان بزرگ
ترک معرفی ګردیده است

----------------------------------------------------------------------------------------------

اقای هاورد یکی از نویسندگان برجسته و صاحب نطر در بار ه تاریخ
مردم آسیای شمالی معتقد است که ماساگت و سکا مترادف هم اند. ماساگت
های تبتی اسلاف هندو- سیت می باشند که به نفوذ یونانی ها خاتمه دادند. او
می گوید که سکاها آریایی نبوده، بلکه تارتار های تورانی می باشند.
(James Bonwick; Who are the English? P

-------------------------------------------------------------------------------------------






آردینی اوخو

بختیار وهابزاده : و اخت آلدانمادی

+0 به ین

قیزیلا میس قاتدیلار

بالا - شکر

سوده - سو

دیرسیزی - اوجوزو ، باهایا ساتماق اوچون.

باققال ، چکی داشینین ایچینی اویدو ، اویدو

آلیجینی چکیده، مودام آلداتماق اوچون .

اؤزگه سینین یئرینه ، ایمضالاردا آتدیلار.

تورپاغا ، گیل قاتدیلار .

جیغارادان ، کاغیذدان

ساختا گول یاراتدیلار،

ساختا پول یاراتدیلار.

هر یئرده اولچولری قیسالدیب ، اوزاتدیلار.

بیر سؤزله ، ساختالیقلار اوسته بر قرار اولان

بیر دونیا یاراتدیلار.

بو یالان بازاریندا ، آلدادان دا اؤزونو

حاقلی بیلیر ، حاق بیلیر

آلدادان آنلامیرکی ، آلداداندا ، آلدانیر

بو دونیانین اله یی ، خلبیرینه قاریشدی .

یامانلیقلا یاخشیلیق ، بیر - بیرینه قاریشدی.

حقیقتی رنگله یب، آغارتیلار بوز لاری .

دونیانین ان حیله گر - ماهیر کلک بازلاری

ساعات ایله تقویمه ال قاتا بیلمه دیلر،

یالنیز واختی ، زامانی آلدادا بیلمه دیلر







آردینی اوخو

بختیار وهابزاده : دؤزوم

+0 به ین

عقیل، قوزو کیمی یاتان بیر دنیز (عقل، همانند دریای آرامیست چون بره)


کؤنول بیر فیرتینا،کؤنول، بیر طوفان (دل ، مثل یک باد سهمناک ،دل ، یک طوفان)

نئجه زهله م گئدیر ، نئجه بیلسه نیز (چقدر بدم می آید ، اگر بدانید)

دنیزین ساکیتجه اویوماسیندان (از آرامش خومار آلود دریا)

کؤنول دیلله ندیمی ،- قورتاریر دؤزوم (دل اگر به سخن آید، صبر به آخر رسیده است)

خبریم اولماییر اؤزومدن منیم (دیگر کنترلم را از دست میدهم)

دؤزوم - کؤله(برده) لیکدیر، نوکرچیلیک دیر (صبر، بردگیست ، نوکریست)

نئجه زهله م گئدیر دؤزومدن منیم (چقدر نفرت دارم از صبر)

اورگین ایسته گی رنگ - رنگ،قات با قات (آرزوهای دل متنوع و جور با جور)

یاشاییر قایداسیز ، ایسته دیگی تک (و بدون قاعده و نظم  هر طور خواست ادامه حیات میدهد)

عقیل دؤزوملو دور ، اورک دؤزومسؤز(عقل صبور است ، دل بدون صبر)

یاشاسین دؤزومسوز، یاشایان اوره ک (زنده باد بی صبری، زنده باد دل)

اؤزون دِء، بودورمو یاشاماق مگر؟ (خودت بگو،آیا این زندگیست؟)

دؤزمه مک آزادلیق ، دؤزمک اسارت (بی صبری :آزادیست ، صبر: اسارت)

بیر گونلوک آزادلیق بیر عؤموره ده یر! (آزادی یکروزه می ارزد به یک عمر اسارت)



آردینی اوخو

بختیار وهابزاده: ناغیل حیات( قصه ی زندگی)

+0 به ین


منی اینجیدیرلرهی اینجیدیرلر، بعضن قصد ایله (مداوماً مرا اذیت میکنند بقصد)

ائرته سی هر شئیی اونودورام من.(فرداش همه چیز را فراموش میکنم من)

گیریمه دوشنده ظالیمه بئله (اما زمانیکه  ظالم محتاج من است)

ظولم ائدیب، کام آلماق گلمیر الیمدن (ظلم کردن و انتقام گرفتن از من ساخته نیست)

آنا! قودوزلاشیر حیات، ایل به ایل، (مادرم! زندگی سال بسال سخت تر میشود)

دالاییر پوچ اولان اومیدلریمی. ( و درو میکند تمام آرزوهای پوچم را)

نییه ایستی دئییل، مهریبان دئییل؟ ( چرا گرم و مهربان نیست؟)

بو آمانسیز حیات قوجاغین کیمی؟..( این زندگی بی امان مثل آغوش تو؟)

هارداسان، آی آنا، بیر گل، من یئنه (کجایی مادر من ! دوباره زنده شو و بیا)

بلالی باشیمی قویوم دیزینه.(تا سر بلادیده ام را بر زانوانت بگذارم)

منه ناغیل دانیش، دایانسین آنلار،(تا قصه بگویی و زمان از حرکت بازایستد)

گؤروم، ناغیلداکی او قهرمانلار(و ببینم ، آن قهرمان های قصه ها)

جوتباشلی دئولری نه تهر ییخیر؟( چگونه دیوهای دوسر را به زانو در آوردند؟)

نه تهر گیزله نیب، طیلسیمدن چیخیر؟( و چگونه پنهان شده و طلسم ها شکستند؟)

بیر دانیش، هاردادیر، گؤروم سعادت؟(بگو و بگو ،خوشبختی کجاست ؟)

بیزیم یوردوموزا او نییه گلمز؟(و چرا به سرزمین ما روی نمیکند)

دانیش، دانیش گؤروم، ملیک محممد (بگو و بگو ببینم ملک محمد){ نام قهرمان قصه}

ظولمتدن ایشیغا نئجه چیخدی بس؟چگونه از تاریکی رها شد و روشنایی را یافت)

دانیشما، آی آنام، دانیشما، کیری،(سخن مگو !مادرم! سخن مگو!)

بئینیمه باتماییر بو افسانه لر.(دیگر باور نمیکنم این افسانه ها را)

دیولر گؤرموشم کی، ناغیل دیولری،(دیوهایی دیده ام که دیوان قصه ها)

اونلارین یانیندا تویوغا بنزر.( در مقایسه با آنها به مرغ میماند)

نادانلار گؤرموشم، اؤز یولونداکی (جاهلانی دیده ام که در گذرگاه خود)

دیکه ائنیش دئییر، دوزه دیک دئییر.( دروغ را تائید میکنند و راستی را دروغ مینامند)

تولکولر گؤرموشم، اؤز قولونداکی(روبه صفتانی دیده ام که در بازوی خویش)

دمیر زنجیرلره بیلرزیک دئییر.(به زنجیرهای آهنی ، دستبند میگویند)

آتاسینی سؤین، یادا باش اَین( ناسزا گویان و شرمسار کننده ی نیاکان خویش)

رهبرلر گؤرموشم، غدار، آمانسیز.( رهبران دیده ام ، بی رحم و بی امان)

تیکانا گول دئین، گوله کول دئین( به خار ، گل و به گل ، علف هرز گویان)

قاریلار گؤرموشم دینسیز، ایمانسیز.(پیرزنان دیده ام ، بی دین و بی ایمان)

قولدورلار گؤرموشم، اؤزگه یئر دئییل،(راهزنانی دیده ام که نه سرزمین دیگران)

یوردونو تالاییب، آسوده یاتمیش.( بلکه سرزمین خود را تاراج کرده و آسوده زیسته اند)

تاجیرلر گؤرموشم، سیم وزر دئییل،( تاجرانی دیده ام که نه به سیم و زر)

" مالادئس " سؤزونه وطنی ساتمیش.( بلکه به "آفرین" بیگانه ،وطن را فروخته اند)

دونیانی بیلندن، دویاندان بری(مادرم! از زمانیکه دنیا را شناخته ام)

منیم گؤزلریمدن دوشوب حیات دا.( زندگی هم ارزشش را از دست داده)

ناغیلدا گؤردویوم قورخونج شئیلری،(و چیزهایی ترسناکی که در قصه ها شنیده بودم)

حیاتدا گؤرموشم، آنام، حیاتدا.(در زندگی دیده ام مادرم !  در زندگی)

 

"مالادئس: روسجا آفرین دئمکدیر"




آردینی اوخو