گزیده ی تاریخ و ادبیات آذربایجانی - AZƏRBAYCAN TARİX VƏ ƏDƏBİYYATINDAN SEÇİLMİŞLƏR

آذربایجان تاریخ و ادبیاتیندان ، سئچیلمیشلر

سایت " فرهنگ ایران باستان" و نفرت پراکنی و تمسخر ترکان . بااستفاده از مطالبhttp://www.nursing88umsha

+0 به ین

_ سایتی بنام "فرهنگ ایران باستان" مدتهاست که به تمسخر تاریخ و فرهنگ و زبان ترکان ایران می پردازد. کینه عمیقی که این سایت نسبت به ترکان دارد بی سابقه و اوج بی مسئولیتی است . این سایت زندگی اساطیر و قهرمانان  ترک چون "ده ده قور قوت" و "کوراوغلو " و " قاچاق نبی" و .... که بین ترکان و بخصوص مردم آذربایجان ستوده میشوند.... تحریف و به تمسخر میگیرد و میلیونها ترک ایرانی و زبانشان را غیر بومی میداند و مملو از تهمت و تمسخر و بد دهنی به ترکان است . اجداد ترکان ایران ، اوغوزها را جنایتکار معرفی میکند گویا که آریائیان انسانهای کاملاً سالم و پاکی بوده اند . این سایت فراموش میکند که جد آرئیان کوروش قبل از رسیدن به بابل جه گوشمالی هایی به مردم شهرهای بین راهی داده است و ساسانیان و رضا شاه و محمد رضا چه جنایتهایی مرتکب شده اند. او فکر میکند انسان ترک و آذربایجانی منشاء شرارت و انسان پارس و آریایی اوج انسانیت است . ریشه این برتری پنداشتن نژاد از کجاست ؟این ذهن و تفکر علیل و بیمار از چه منابعی تغذیه میکند؟

جواب را باید در 80 سال سیستم حاکم شونیسم فارس که ارمغان رژیم پهلوی است جست. شونیسم یعنی اعتقاد به برتری نژادی و یا حقوقی ملتی بر ملت دیگر. با کنار رفتن قاجاریه یا  آخرین حکومت ترک در ایران، رژیم نژاد پرست پهلوی با نقاب وحدت ملی ولی در اصل برای خدمت به اربابان خارجی خود تمرکزگرایی (سانترالیسم) افراطی ویکسان سازی اجباری هویتی - فرهنگی کشور کثیرالملله ایران را در دستور کار خود قرار داد. طبق سیستم جدید شونیستی ، ایران یعنی تنها سرزمین ملت فارس و دیگر ملتهای ترک ، کرد ، عرب ، بلوچ ، ... باید از صحنه فرهنگی، سیاسی ایران محو می شدند.دلیل استعمارگران خارجی به خصوص انگلیس برای این سیاست نیز ایجاد قدرتی یکپارچه به عنوان سدی در مقابل رقیب استعماری روسیه (که به تازگی سیاستهای ضد سرمایه داری را نیز پیشه کرده بود) وساده کردن بازیهای استعماری خود در منطقه با جایگزینی یک مهره مرکزی به جای چندین کانون قدرت ملی بود. البته دلایل دیگری نیز برای مبارزه با عنصر ترک در این منطقه وجود داشت. اول خاطره تلخ اروپاییان از دولت مقتدر عثمانی و دیگری ترس از  پیشرو بودن ملت آذربایجان در حرکات روشنفکری وضد استعماری بود چراکه آذربایجان در آن زمان در نتیجه ارتباط زبانی ملت ترک آذربایجان با آزادیخواهان همزبان خود در آنسوی رود آراز و ترکیه دروازه ورود اندیشه های نو و آزادیخواهی به ایران بود.

این دوران مقارن بود با عصر نظریه های نژاد پرستی به خصوص تئوری ساختگی  نژاد برتر آریا در اروپا که  دستاویز استثمارگران شده بود. این تئوری های نژاد پرستانه ساخته و پرداخته اروپاییان در ایران منبع الهام و تغذیه برای عده ای روشنفکر جیره خوار دربار پهلوی گشت تا با این رژیم در نابودی ملتهای ایرانی غیر فارس همراه گردند. آنها برای نابودی دیگر ملتها ، یکسان سازی اجباری هویت ملتها را پیشه کرده و زبان و فرهنگ ملتها را مورد حمله قرار دادند. حکومت مرکزی نابودی هویتی ملتها را به نسل کشی ترجیح داد ، هرچند که در مواردی نیز جنایت و خونریزی را نیز بر این ملتها روا داشت.

فعالیتهای شونیستی در این دوران عموما در قالب ایده های پان ایرانیستی صورت می گرفت. پان ایرانیستها طرفدار ایجاد ملت واحد ایرانی از طریق نابودی هویت ملتهای غیر فارس و فارس سازی اجباری آنها هستند. از این رو است که پان ایرانیست ها (=شونیستها) به پان فارس یا پان آریانیسم نیز معروف گشته اند.

مرامنامه شونیسم فارس را می توان درنژاد پرستی آریایی، ترک ستیزی و عرب ستیزی، اسلام ستیزی، باستانگرایی، تبلیغ دین زرتشت خلاصه کرد. اگرچه جرقه های شونیسم فارس قبل از رژیم پهلوی  و تحت تاثیر غربیان در ایران زده شده بود ولی ارتقاء آن در حد یک سیاست حکومتی از زمان رضاخان شروع شد. از بنیانگذاران باستانگرایی و شونیسم آریایی نیز می توان از آخوندزاده، جلال الدین میرزای قاجار، میرزا ملکم خان و در نسل بعد، سید حسن تقی زاده ، کاظم زاده ایرانشهر تبریزی، محمود افشار، احمد کسروی، تقی ارانی، ملک الشعرای بهار، رضا زاده شفق، محمدعلی فروغی ، جواد شیخ الاسلام زاده ، یخی زکاء و... نامبرد.

شروع تحقیر ها

مقارن با سرکار آمدن رژیم نژاد پرست پهلوی نوشته زیر در روزنامه سلامت چاپ گیلان درج می گردد: " مقصد از خلع احمد شاه نه اینکه تبدیل اصول نظام به جمهوریت بود ، نه ، نه ، نعوذ بالله – بلکه تعویض طایفه قلدر آسای قاجاریان ترکی به سلاله طاهره نجیب پهلوی فارسی بود". [31]

تحقیر ها در این دوره شروع می شود. مستوفی استاندار دست نشانده حکومت پهلوی در آذربایجان از سرشماری در آذربایجان به خر شماری تعبیر می کرد و با جمله معروف خود اندیشه تبعیضگرایانه سیستم نژاد پرست پهلوی نسبت به آذربایجانیها را عیان می سازد:" آذربایجانیها ترکند! یونجه خورده و مشروطیت گرفته اند حالا نیز کاه می خورند و ایران را آباد می سازند". محمود افشار تئوریسین مزدور دربار که هیچ حقی را برای ترکان کشور قائل نبود و حتی با 5 دقیقه آموزش زبان ترکی در مدارس و دانشگاهها مخالفت می کرد پیشنهاد مدرسه های مادرانه در آذربایجان را مطرح می کند. جواد شیخ الاسلامی تئوریسین دیگر در تکمیل نظرات محمود افشار طرح جدا کردن اجباری نوزادان شیر خوار آذربایجانی و نگهداری آنها در شیر خوارگاههای مخصوص که تا هفت سالگی تماس با والدینشان نداشته  و کلامی از آنها نشنوند تقدیم دیکتاتور زمان خود می کند[20] [14]. محسنی رییس فرهنگ استان آذربایجان می گفت:«هرکس که ترکی حرف می زند، افسار الاغ بسر او بزنید و او را به آخور ببندید...» [40]. ذوقی رییس فرهنگی که بعد از محسنی به آذربایجان آمد، صندوق جریمه ترکی حرف زدن در دبستانها گذاشت تا هر طفل دبستانی آذربایجان که جسارت ورزیده ترکی صحبت کند، جریمه شود.

تئوریسین ترک خودباخته احمد کسروی نیزدر این زمان دست به کار می شود و تئوری ساختگی زبان آذری یا زبان باستانی آذربایجان را ارائه می کند و طبق آن با  کشف چند روستای غیر ترک زبان در آذربایجان مدعی می گردد زبان بومی آذربایجان آذری یا لهجه ای از فارسی بوده که در دوران مؤخر در اثر حمله ترکان و مغولان زبان ترکی به آنها تحمیل شده است. این تئوری که به نقد آن خواهیم پرداخت بعدها دستاویز تئوریسینهای مزدور دیگری شده است تا به آن شاخ وبرگ دهند و زبان ترکی را زبان تحمیلی بنامند.

همراستا با این سیاست، جوک سازی علیه ملتهای غیر فارس و ملت ترک شدید تر می گردد. اقدامی که اگرچه در عامه مردم با نیت خاصی انجام نمی پذیرد ولی در پشت پرده حمایت می شود. اقدامی پلید که تا امروز نیز با ظهور دلقکهایی چون ماهی صفت (مستر سین) ادامه پیدا می کند.

شروع تحریفها

همانطور که نوشته شد با ظهور نظریه پردازهای وابسته ای چون کسروی و محمود افشار و شیخ الاسلامی و... تحریفهای تاریخی علیه اقوام غیر فارس و نظریه های نژاد پرستانه به نفع طبقه حاکم و ملت فارس شروع شد. آنان قصد داشتند و دارند چنین تلقین کنند که صاحبین اصلی ایران فقط ملت فارس است و ساکنین این منطقه از دیرباز از نژاد برتر پارس یا آریا بودند و برای توجیه وجود دیگر ملتها در ایران یا زبان آنها را در حد گویش و لهجه فارسی تقلیل می دهند (مانند کردی و لری و بلوچی و حتی بعضاً خود ترکی!) و یا زبان آنها را زبانهایی معرفی می کنند که در اثر حمله خارجیان به مردم منطقه که اصالتا آریایی بودند به آنها تحمیل شده است (مانند زبان ترکی و عربی )! تحریفهای این دوره دو محور عمده داشت ، بزرگنمایی تاریخ و فرهنگ و زبان ملت فارس و خرد کردن هویت دیگر ملتهای ساکن ایران.  در راستای اولین محور تئوریها و جعلیات باستانشناسان غربی که در حال کند و کاو تپه های باستانی ایران بودند به داد تئوریسین های شونیست داخلی رسید. آنها قصد داشتند تاریخ ایران را محدود به دوران هخامنشی ، ساسانی و اشکانی کرده و دوران تمدنهای باشکوه ماقبل آن و دوران حکومتهای ترک و اسلامی بعد از آن را کمرنگتر جلوه دهند! به گونه ای مشکوک کوروش و داریوش را تقدیس و پرستش می کردند ! سرمایه های هنگفت جهت بزرگنمایی این برهه از تاریخ ایران تحت نام جشنهای دو هزار و پانصد ساله  صرف می شود و حتی مبدا تاریخ نیز به ابتدای حکومت هخامنشیان تغییر داده می شود! شروع به تبلیغ نژاد ساختگی آریا و منزه نشان دادن این نژاد که تا آن تاریخ برای ملتهای ایرانی مجهول بود کردند.  از طرفی نیز ترک ستیزی و عرب ستیزی و اسلام ستیزی را در برنامه کار خود قرار دادند. اعراب و ترکان را  دشمن ایران و ایرانی و نابود کننده تمدن ایران معرفی کردند! عرب را سوسمار خوار و ترکی را گاه زبان غلامان بدکاره دربار فارسها معرفی کردند و گاه زبان مهاجمین!

 

منابع

 

14.     57 مین سالگرد 21 آذر، ویژه نامه یول هفته نامه خبری دانشجویان ترک دانشگاه تهران، 18 آذر 1382

 

20.     زبان آذربایجان و موقعیت گذشته و کنونی  آن در ایران، حسن راشدی 1383

 

21.     دوازده قرن سکوت ، اثر ناصر پورپیرار، انتشارات کارنگ 1382www.naria.persianblog.com

 

22.     مجموعه مقالات سایت www.tribun.com

 

26.     مجموعه مقالات سایت www.durna.info

 

31.      سندی از ظهور شونیسم در ایران ، علی رضا صرافی   http://www.cst.uwaterloo.ca/~garousi/azbiltop/abtam/sened-zuhur-shuvunism.pdf

 

 40.  نقل از مقاله «پیام به پیشه وری» به قلم نوشاد. کیهان شماره



آردینی اوخو

رضا دهقان (چنگی):« صمد – ممد» نه دئییر!!! خالق نئجه باشا دوشور!!!نقل از وبلاگ قوجا قارتال

+0 به ین
« صمد – ممد» نه دئییر!!!
خالق نئجه باشا دوشور!!!

چارلی چاپلین: چوخ چالیشدیم خالق باشا دوشسونلر، اونلار یالنیز و یالنیز گولدورلر!
طنز نه دیر؟
طنز خالقین باشین قاتماقدیر؟!
اونلاری یونگول سؤزلر ایله گولدورمک دیر؟!
بیر کتلینی یا بیر کاسیبی یانسیلاییب، اونون آبیریسین آپارماقدیر؟!
بیر شخصین دانیشیغین(لهجه سین) تقلید ائله ییب، اونون کولتورونه توهین ائتمدیر؟!
بیر ائلین قهرمانین، لاغا قویوب، اونون گئتدییی یولو موردارلاماقدیر؟!
موسیقیمیزی، موسیقیچیلریمیزی، و موسیقی آلتلریمیزی اویونجاقجاسینا، اعتیبارین هئچ ائله مکدیر؟!
....؟
یوخ! بونلاری ساناماقدان، ایسته دیم بیله سیز کی من ایسته ییرم نه دن یازیم!!
طنز ائلین،توپلومسال یاشاییشینین، چاتیشمازلیقلارین ، دردلرین دئمکدیر؛ بیر ته هر کی اونون ائتگیسی او قدر اولا بیلسین کی جامعه نی دوزلویه، تمیزلییه ساری یؤنلده بیلسین.
طنز گره ک خالقی گولدورمکدن چوخ، فیکره سالسین! طنز قینیندان چیخمیش بیر قیلینج اولمالیدیر کی چیرکینلیکلری دوغراسین! نه کی یاخشیلیقلاری کسیب، پیسلیکلره قوربان وئرسین!

من چوخ یئرده و چوخ واختلار بعضی شاعیرلرن!! و بعضی هونرمندلردن!! تنقید ائله ینده، چوخو بیلر- بیلمز منیم قارشیمدا دایانیب و اونلاردان طرفدارلیق ائله ییبلر! و سؤزلری بو اولوب کی: بس بیر بئله آدام نییه اونلاری سئویر!؟ ایر اونلار یاخشی اولماسایدی، بیر بئله ایسته یه نلری اولمازدی!
بلی! منجه بو سؤزلر ایکی زاددان آسیلیدیر:
بیرینجیسی بو کی: بیزیم کوتلوی خالقیمیزین چوخونون تاریخی، سیاسی و اجتماعی ساوادی و دوشونجه سی او قدر یوخاری اولماییب کی یاخشینی پیسدن سئچه بیلسینلر!
ایکینجیسی بو کی: بیزیم درس اوخویانلاریمیزین چوخو بیر – بیرینه کیلاس قویماقدان ساوایی باشقا بیر زاد باجارمیرلار! هره سی بیر قورو مدرک آلیب، پوز وئریرلر!
هله بعضا اوتانماز- اوتانماز « صمد- ممد» کیمی دلخک لری تعریف، تبلیغ ده ائدیرلر!
بیر آدام کی سوپورگه نی ساز یئرینه!، یاستیغی قارمون یئرینه!،..... ایشله دیر!
بیر آدام کی علیم قاسیم اوف کیمی بؤیوک بیر اوخویانی یانسیلاییر، لوغازا قویور!
بیر آدام کی خان چوبانی، سارایی تحقیر ائدیر!
بیر آدام کی دینی- مذهبی عنعنه لری آیاقلاییر!
بیر آدام کی اوشاقلارا دیل اَیمه دن، آتا- آنانین باشینه دیرماشماقدان ساوایی باشقا بیر زاد اؤیرتمیر!
بیر آدام کی....!
بیر آدام کی....!
بیر آدام کی بورنونون اوجوندان ساوایی آیری بیر یئری گؤرمه ییر!
سیز اونا نئجه هونرلی بیر اینسان دئییرسیز!؟ آخی هونر قوتسال بیر کلمه دیر! گلین بو آدی هر اَلسیز- آیاقسیزا وئرمه یک. اؤز میللی وارلیقلاریمیزین تاپدالانماسینا باخماق اوچون پولوموزو، واختیمیزی خرج ائتمه یک!
بو سؤزو لاپ جسارت ایله دئییرم، بوجور آداملارا مئیدان وئرمک شئونیستی بیر سییاستدیر؛ میللتین باشین قاتماق اونلارین کؤکلو آماجلاریدیر!! میللت اؤز دوشنجه لیلرینین، میللی قهرمانلارینین قدرین بیلمه لیدیر. « صممد ممد» اؤز آغاجلاریمیزدان کسیلمیش ساپدیرلارکی، دوشمان بالتاسی ایله اؤز کؤکوموزو دوغراییرلار!!
هر حالدا بیز یاشایان توپلومدا بعضی آداملاری او قدر شیشیردیبلر کی اونلاردان نقد ائلمه مک چوخلارینا چتین و هردن قورخولو بیر ایش اولوب!
هردن آتالاردان بیزه مثل ده گتیریرلر:« خالق نئجه، سنده بیری! گئتدین بیر کنده، گؤدون هامی کور، سنده اول کور!! » آتا- بابا لاریمیز دئین سؤزلر قیزیل سو ایله یازیلمالیدیرلار، آما هر سؤزو یئرینده ایشلتمک گره کدیر! هر سؤز هر یئرده ایشله نه بیلمز، و ائله آتالاریمیز دئمیش «هر سؤزون بیر یئری وار»
سون سؤزوم بو کی:
من کورلار شهرینده کور اولماق ایسته میرم، من کورلارا یول گؤسترمک ایسته ییرم!


آردینی اوخو

اسناد ارمنی ، مشت نمونه خروار!: نقل از وبلاگ آچیق سؤز

+0 به ین

یازار : رضا صیامی

 
اسناد ارمنی ، مشت نمونه خروار!
 
دکتر کارن خانلری، نماینده ارامنه تهران و شمال در مجلس شورای اسلامی، فروردین ماه 1395 مقاله ای با عنوان «یک مدرک تاریخی در منابع عثمانی در خصوص قراباغ» با زیر عنوان «قابل توجه کسانی که هویت ارمنی قراباغ را مورد سوال قرار می دهند» به رشته تحریر در آورده است. این مقاله همزمان در سایت موسسه خدمات و ترجمه هور [1]و روزنامه ارمنی زبان آلیک [2] منتشر شده است.
کارن خانلری در این مقاله با استناد به فرهنگ بزرگ قاموس الاعلام [3] (فرهنگ جامع لغات تاریخ و جغرافیا و اسامی خاص) نوشته شمس الدین سامی[4] با تحریف آشکار در ترجمه و اختفای عمدی سایر اطلاعات مرتبط کتاب سعی دارد ثابت کند که قره باغ متعلق به ایروان و ارمنستان بوده است. نویسنده هنگام اشاره به حدود ایروان در کتاب قاموس الاعلام یادآوری می کند که «در آن زمان [زمان نگارش کتاب] هنوز جمهوری به نام آذربایجان در قفقاز وجود نداشت» ولی این نکته مهم که در آن زمان جمهوری ارمنستان هم وجود خارجی نداشت را متذکر نمی شود و این سرمنشأ تحریفات و برداشتهای ناصواب می گردد.
در ماده اریوان (ایروان) کتاب قاموس الاعلام(جلد 2، صفحه 845) آمده است: « ایالت ایروان از ایالات اداره قفقاز روسیه در جنوب سلسله کوههای قفقاز است. این خطه در 1244 هجری از ایران به روسیه منتقل شده، ابتدا با نام بشقه اداره شده و بعدا با نامهای ایروان و نخجوان به دو ایالت تقسیم شده و نهایت در سال 1868 میلادی به صورت یک ایالت در آمده و به اسم مرکزش ایروان مسمی گردیده است. این ایالت از غرب به قارص[5]، از شمال به تفلیس و یلیساوتوپول(گنجه)[6]، از مشرق به یلیساوتوپول(گنجه) و از جنوب به مرزهای ایران و عثمانی محدود شده است. مساحتش 27822 کیلومتر مربع است و 667462 نفر جمعیت دارد. که بیشترشان ترکمان و ارمنی هستند. با اینکه ایالت تابع اداره عمومی قفقاز به مرکزیت تفلیس هست ولی خود به هفت شهرستان به شرح زیر تقسیم می گردد...
 
اراضی آن کوهستانی است. شاخه ای از کوههای پامباق که حوضه آراز را از حوزه کور (kür) جدا می کند، از طرف شمال دریاچه گوگچه و کوههای آلاگؤز، قزل داغ، گؤزل دره، قوقو و زانغاجور در قسمت جنوب غربی امتداد یافته و در قسمت شرق و در مرزهای قره باغ یکی شده و دریاچه گوگچه را به صورت یک حوضه داخلی در می آورد...»
 
آقای کارن خانلری به صرف نام برده شدن از قره باغ در عبارت «قره باغ حدودنده» به معنای (مرزهای قره باغ) بدون توجه به معنی متن، قره باغ را از نواحی و شهرهای ایالت ایروان معرفی می کند. وی به این هم بسنده نمی کند و در تحریفی آشکار و حذف جملات بعدی قره باغ را از ایالت گنجه به ایالت ایروان منتقل می کند.
در ماده قره باغ کتاب قاموس الاعلام (جلد5، صفحه 3621) آمده است: «خطه ای در قفقاز، بین رودخانه های کور، آراز و ایالت ایروان قرار دارد. در سال 1813 از ایران به روسیه منتقل شده است. متعلق به شهرستان شوشا و تابع ایالت یلیساوتوپول(گنجه) است. 18000 کیلومتر مربع وسعت و 250000 نفر جمعیت دارد. نصف اهالی اش ترک آذربایجانی و نصف دیگرش ترکیبی از ایرانی، ارمنی و روسهاست»
نویسنده با حذف قسمت های آخر و تحریف بخش اول متن را به این صورت ترجمه کرده است: «قره باغ: بین [رود] کور و [رودخانه] آراس قفقاز در ایالت اریوان قرار دارد.» و بالطبع نتیجه دلخواه خود را هم گرفته است!
سوالی که بلافاصله بعد از مشاهده عمق تحریف و دروغ به ذهن متبادر می شود این است که آیا تمام اسناد مظلوم نمایانه ارمنی در باب ادعاهای ارضی و نسل کشی اینگونه اند؟ آیا این مورد می تواند به مثابه مشتی نمونه خروار باشد؟
سوال دیگری که با توجه به موقعیت و شخصیت اجتماعی نویسنده ذهن را درگیر خود می کند این است آیا آقای دکتر کارن خانلری با این حد از دروغ پردازی آشکار و تحریف مدارک و اسناد تاریخی شایستگی نمایندگی ملت را در مجلس شورای اسلامی دارد؟ با توجه به اصل84 قانون اساسی که نمایندگان مجلس را مسئول در برابر همه ملت می داند و به آنها حق اظهار نظر و رأی در همه امور مملکتی را می دهد؛ آیا چنین فردی که آشکارا برای منافع فردی و قومی خود دست به تحریف مدارک و اسناد می زند، می تواند در لحظات حساس منافع ملی را به منافع قومی خود ترجیح بدهد؟
 
----------
 ‌منابع، مآخذ و توضیحات:
----------
[1]http://www.hoosk.net/fa/karabakh/articles/item/575
 
[2] http://www.alikonline.ir/fa/fa/news/political/item/1707
 
[3] قاموس‌الاعلام، فرهنگ تاریخی و جغرافیایی، به زبان ترکی عثمانی، تألیف شمس‌الدین سامی است. این کتاب مشتمل بر زندگینامه رجال شرق و غرب از طبقات مختلف و شرح شهرها و ممالک و غیره‌ است، و در ۶ مجلد در سال‌های ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۶ هجری قمری (۱۸۸۹ تا ۱۸۹۸ میلادی) در استانبول چاپ شده‌ است.
 
[4] نویسنده، فرهنگ‌نویس، فیلسوف و نمایشنامه‌نویس عثمانی
 
https://tr.m.wikipedia.org/wiki/%C5%9Eemseddin_Sami
 
[5] قارص در زمان نگارش کتاب در محدوده روسیه تزاری قرار داشت. با امضای عهدنامه مسکو و متمم آن عهدنامه قارص بین دولت روسیه بلشویکی و مجلس ملی کبیر ترکیه در سال 1921 قارص همراه ایغدیر، اردهان و باتوم به ترکیه واگذار شد. در عهدنامه قارص همچنین رعایت خودمختاری نخجوان تضمین گردید. عهدنامه قارص را علاوه بر روسیه و ترکیه، جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی، جمهوری سوسیالیستی شوروی آذربایجان و جمهوری سوسیالیستی گرجستان شوروی نیز امضا کرده اند.
 
[6] یلیساوتوپول نامی است که روسیه تزاری به شهر و منطقه گنجه بعد از عهدنامه گلستان داده بود. این شهر در زمان تسلط اتحاد شوروی کیروف آباد خوانده می شد.
 
--------
 
نسخه الکترونیکی فرهنگ 6 جلدی قاموس الاعلام نوشته شمس الدین سامی چاپ استانبول از سال 1889 تا 1898 میلادی نزد نگارنده موجود است.


آردینی اوخو

از سایت ففتا: فدراسیون فرهنگی ترکان افغانستان

+0 به ین

 سکاها - ایشغوزها (ایش اوغوزها)-ایسکیت ها

در پاسخ به ادعای آریایی بودن سکاها


یکی از اقوام باستانی ترک که در سده های ۷ـ۸ قبل از میلاد بتدریج به آذربایجان کوچ کرده و در بین خلقهای قوتتی،سابیر، توروک،آذ و ... در ماننا و ماد مرکزی سکونت گزیدند، ایشغوز ها میباشند.
طبق منابع چینی ، ایشغوز ها در حوالی ۱۰ـ ۱۳ ق.م. در کنار سرحدات چین در داخل اتحادیه قبیله ای"سیوننو" " Siynnu" زندگی میکردند ودر ۹۰۰ق.م. در تصرف پایتخت "چین چژوو" " Cin cejo" ترکهای هون را یاری کردند. آنها بعدها به قزاقستان امروزی کوچ کردند و در اوایل ۷۰۰ق.م. از آنجا بدلیل فشار "ایسه دونلار" به سمت غرب کوچ کردند. به نوشته هرودت، آنها از رودخانه "ایدیل"، ولگا ، گذشته و سرزمین کیمئرها را تصرف کردند. کیمئر ها مجبور شدند که از طریق شمال دریای سیاه و بعد اورارتو به آنادولو رفته ودرآنجا ساکن شوند.
تقریبا ۳۰ـ۴۰ سال بعد یعنی اواخر ۷۰۰ق.م.، عده ای کثیری از ایشغوزها به رهبری "ایش پاکا" با هدفی مشخص آنجا را ترک کرده و از طریق دربند وارد آذربایجان شدند. هدف آنها تشکیل دولت در آنجا بود. لذا با دولت اورارتو که قسمت اعظمی از سرزمینهای شمال ارس را در اختیار داشت، وارد جنگ شده و در نزدیکی گنجه " روسای دوم " شاه اورارتو را شکست دادند. بعد از ایجاد دولت ایشغوز در شمال آذربایجان ، متوجه جنوب ارس شدند. البته قبرهای ایشغوزی پیدا شده در "تپه حسنلی" نشانگر آن است که شاخه هایی از ایشغوز ها از ۱۰۰۰ق.م. در ماننا زندگی میکردند. اراضی شمال و غربی دریاچه اورمیه که قبلا تحت حاکمیت اورارتو بود، بدلیل شکست اورارتوها از سارگون دوم در ۷۱۴ق.م. از دست آنها خارج شده بود، لذا ایشغوز با در اختیار گرفتن این اراضی ، مرزهای دولت خود را از کوههای قفقاز تا جنوب دریاچه اورمیه بسط دادند و پایتخت خود را به نام"ساققیز، سقز" در جنوب دریاچه اورمیه بنا کردند.. به دلیل قرابت نژادی وزبانی بین ایشغوزها و اهالی ماننا، و همچنین بدلیل اینکه از صدها سال پیش گروههایی از ایشغوز ها در ماننا ـ ماد در بین دیگر خلقها زندگی میکردند، هیچ درگیری بین ایشغوز های تازه وارد و ماننائی ها رخ نداد و آمدن ایشغوز ها همچون تزریق خون تازه ای در رگهای مردم ماننا ـ ماد بود ، چون باعث تقویت آنها در مقابل آشوریان شدند.۱ ص ۵۶۷
در این زمان ماد مرکزی زیر سلطه آشور بود.
بعد از این تاریخ، ایشغوزها متحدأ با خلق ماننا ـ ماد ها بر علیه آشوری ها عمل میکردند. عده ای از ایشغوزها بعدأ به ماد مرکزی رفته و در حوالی اسدآباد و همدان ساکن شدند و در مخالفت های شاهان محلی ماد مرکزی با آشوری ها آنان را یاری میکردند. در قیامهای مردم ماد ـ ماننا بر علیه اشغالگران آشوری در سالهای ۶۷۵ ـ ۶۷۸ق.م ایشغوز ها نیز فعالانه اشتراک داشتند." اسرحدون " برای سرکوبی قیام سراسری در ماد مرکزی ، بدانجا نیرو فرستاد ، ولی موفقیت زیادی کسب نکرد. در این جنگها ،ایش پاکا" اولین شاه ایشغوز ها در سال ۶۷۳ق.م .کشته شد. بعدأ "پارتاتوا" پسر "ایش پاکا" رهبری ایشغوزها را به عهده گرفت . آشوریان برای تضعیف دشمن ، سعی درتفرقه اندازی در بین آنها میکند و برای رهبران سه ایالت ماد مرکزی و ایشغوز ها پیشنهاد صلح میدهد. مادها به رهبری "خیشتریت" پیشنهاد آشوریان را رد میکنند ولی شاه جوان و بی تجربه ایشغوزها گول آشوریان را خورده وبا آنها صلح کرده و با آشوریان متحد میشود." اسرحدون" شاه آشور برای تحکیم این اتحاد دختر خود را به عقد"پارتاتوا" در می آورد. پارتاتوا علایق خود را با مادها که برای آزادی ماد تلاش میکردند قطع و با پدرزنش بر علیه آنان متفق شد ." پارتاتوا" با تشویق پدرزنش، "اسرحدون"، شاه آشور، همچنین به آنادولی حمله و تا فلسطین را فتح کرده و تمام قیامهایی را که در آنجاها بر علیه آشور شکل گرفته بود سرکوب کرد و با این کارش دولت آشور را از گرفتاریهای سختی که دچار آن شده بود نجات داد."توقدامیس، توختامیش" شاه ترکان کئمر نیز در این جنگها بدست مادییا کشته شد.
" پارتاتوا " بعدا به آذربایجان برگشته ودر پایتخت ایشغوزها در "سقز،ساققیز" ساکن شد. بعد از مرگ او، پسرش"مادئی" (مادی ـ مادییا ) شاه ایشغوزها شد ،او نیز به اتحاد با آشوریها ادامه داد.۱ ص۵۶۸.

هویت قومی ـ نژادی ایشغوزها
"ساکاها"، "ایشغوزها،ایش ااغوزها"،"ایسکیت ها" یکی از بزرگترین و قدرتمندترین اقوام ترکهای باستانی بودند، که در سرزمین وسیعی، از کناره های دریاچه بایکال تا شمال دریای سیاه زندگی میکردند. محقق شهیر ترک، محمود کاشغری در ۱۰۰۰سال پیش از آنها یاد کرده و آنها را یکی از قبایل ۲۴گانه ترکان اوغوز معرفی کرده است. ۸
ایشغوزها برای اولین بار در اوایل قرن ۷ق.م. به طور جدی، وارد صحنه سیاسی شرق میانه شدند. ایشغوزها ، بعد از مهاجرت قبایل ترک "هیت" که در حوالی هزاره دوم ق.م. انجام گرفت، دومین گروه تأثیرگذار در روندهای اجتماعی ـ سیاسی خاور نزدیک بودند.
به قول هرودت،مهاجرت آنها به ماد مرکزی و ماننا، به صورت مدنی و با آرامش انجام گرفته، و در آنجا مورد استقبال سران ماد ـ ماننا قرار گرفتند،بطوری که آنها فرزندان خود را ،برای تربیت، پیش آنها گذاشتند تا زبان خالص (ترکی، تاکید از من) و تیراندازی را خوب یاد بگیرند.( وکیلی،جلد۱،ص۶۶) لازم به ذکر است که،اعیان و اشراف اعراب نیز در زمان امویان و عباسیان، فرزندان خود را ، بخاطر یادگیری عربی خالص و رسم و رسوم اصیل عربی، به دست قبایل بادیه نشین عرب می سپردند.
تا اوایل قرن بیستم ، بدون استثناء در تمام متون تاریخی ، از آنها به عنوان ترک یاد شده است و همه بر ترک بودن آنها عقیده داشتند. اما از اوایل قرن بیستم ، برای اولین بار، عده ای به دلایل سیاسی ، در اروپا و روسیه، ادعای هندواروپایی بودن آنها را مطرح کردند.
لذا امروزه در باره نژاد و زبان ایشغوز ها دو نظریه وجود دارد:
۱ـ عده ای قلیل، بدون ارایه مدرک موثق تاریخی و فقط بخاطر منافع سیاسی خود آنها را هندو اروپایی وزبانشان را هندو ایرانی می پندارند.
۲ـ عده ای کثیر با استناد به آثار و مدارک محکم تاریخی، آنها را از اقوام آلتائیک و زبانشان را ترکی باستان می دانند.
نظریه اول: این نظریه برای اولین بار در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ ، یعنی درست زمانی که اوروپائیان در تب آریاگری می سوختند و شدیدأ تلاش میکرند که یک هویت قدیمی برای خود دست و پا کنند ، تا پیشرفت های علمی ـ نظامی شان را با برتری نژادی خود توجیه کنند، مطرح شد. ولی آنها بزودی پی به اشتباهات مغرضانه خود بردند و دست از آن نظریه های دروغین برداشتند. ولی بعد ها پان فارسها در ایران و استالین در شوروی بدلایل سیاسی ، این دغل بازی ها را دوباره شروع کردند. استالین به دلیل سیاست های ضد ترکی روسها ، که تلاش میکردند تا هویت تاریخی خلقهای ترک زبان شوروی سابق را از بین برده و در عوض"انسان سوسیالیست شوروی " را با هویت کاذب روسی بسازند، دوباره روی این نظریه پوچ سرمایه گذاری کرد. البته این ، شوینیسم سلطه گر روس بود که در پشت پرده کومونیسم ، با تحریف تاریخ میخواست هویت و زبان روسی را بر ترکهای شوروی تحمیل کند. و همچنین روسها را که سرزمین های وسیعی را ، از قفقاز ، ولگا و شمال خزر در غرب گرفته تا سیبری و منچوری در شرق ( یعنی سرزمین های تاریخی ترکها) که روسها از قرن ۱۶ به اینور اشغال کرده بودند ، را بومی و بازماندگان ایشغوزها معرفی کنند.
یکی از طرفداران دیگر ، نظریه پوچ هندواروپایی بودن ایشغوزها، گیریشمن( کسی که یکی ازمهره های اصلی سازندگان تاریخ کلا جعلی فارس ها میباشد) که در کتاب "تاریخ ایران از آغاز تا اسلام" در ص۹۷، بدون ارائه هیچ مدرکی، ایشغوزها را آریائی می نامد. البته گیریشمن در مقدمه اصل کتاب، که به زبان انگلیسی میباشد، اعتراف کرده است که کتاب را به سفارش مرکز ایرانشناسی وزارت خارجه انگلیس نوشته است و بدینصورت از خود سلب مسئولیت کرده است.
مهمترین دلیل کسانی که سعی در هندواروپایی قلمداد کردن ایشغوز دارند، این است که کلمه"ایش پاکا، ایس پاکا" کلمه ای هندواروپایی و متداول در زبان روسی است، ولی دیاکونوف در ص ۵۳۲،تاریخ ماد ، مینویسد" کلمه روسی"ساباکا" به معنی "سگ" یک کلمه اسلاوی نیست و از زبان ترکی به داخل زبان روسی راه یافته است، درزبانهای اسلاوی به سگ "kuti" گفته میشود.۳
طرفداران نظریه اول همچنین، بدون ارایه هیچ مدرکی، آسیای مرکزی را در حوالی هزاره اول ق.م. مسکن هندواروپایی ها معرفی میکنند( البته لازم به ذکراست که، تا به امروز جاهای مختلفی از طرف غربیان وطن احتمالی اصیل هندواروپایی ها معرفی شده، اسکاندیناوی،آسیای میانه، شمال آفریقا، سیبری و ... و هیچ مدرک تاریخی بر هیچکام را ندارند) و ادعا میکنند که ایشغوزها شاخه ای از آنها بودند که بعدأ به سوی آذربایجان کوچ کردند.. ولی اینها از جواب دادن به این سوال ساده که: آسیای مرکزی که به گواه هزاران سند تاریخی،به عنوان زادگاه اصیل خلقهای آلتائی مورد تأیید میباشد و در طول تاریخ اقوام آلتایی سومری،ایلامی، قوتتی اوغوز و... روانه سرزمین های دیگر کرده، چطور یکدفعه خالی از آنها شده ؟مگر امکان دارد که اقوام ترک ـ آلتائی ساکن آنجا بدون جنگی ،براحتی وطن اصیل خود را،که هزاران سال حفظ کرده بودند، تحویل اقوام تازه وارد بدوی بدهند و خود به شرق فرار کنند؟ چون در تاریخ نیزهیچ نشانه ای از ورود اقوام جدید به آسیای مرکزی و یا وقوع جنگی در آنجا در حوالی قرن دهم ق.م. وجود ندارد.
علت لجبازی و امتناع آن عده از تاریخدانان روسی وابسته به دولت روسیه ، همچون اورانسکی از قبول حقایق و اسناد کاملا واضح و اثبات شده در باره ایشغوز ها، فقط بخاطر حفظ منافع سیاسی روسها در قسمتهای آسیایی روسیه میباشد.
لازم به ذکر است که پان فارسها هم که سعی میکنند ،ایشغوزها را آریایی نشان بدهند، در نوشته های پوچشان به نوشتجات اورانسکی روس و گیریشمن استناد میکنند، و این در حالی است که خود اورانسکی و گیریشمن نتوانسته اند حتی یک دلیل قابل قبول مبنی بر هندو اروپایی بودن ایشغوز ها، ارایه بدهند.
نوشته های"اورانسکی" ضدونقیض و فاقد مدرک تاریخی و علمی میباشد و نوشته های گیریشمن بیشتر به یک افسانه شبیه است تا تاریخنویسی.
برای روشن شدن بعد سیاسی این مسئله، ،به یک مورد اشاره میکنم. دولت روسیه در ۱۰۰ سال اخیر با سازماندهی حساب شده ای میلیونها روس را در سرزمین های تاریخی ترکها، از قازان و جلگه های اطراف ولگا گرفته تا دورترین نقاط شرقی سیبری، مسکون کرده است، و برای زدودن ماهیت اشغالگرانه و بیگانه بودن روسها در این سرزمین ها، احتیاج به فراهم کردن مشروعیت تاریخی داشت. لذا با اجیر کردن تعدادی تاریخنویس روسی ، سعی در هندواروپایی نشان دادن ایشغوزها ( که ازدریاچه بایکال تا شمال دریای سیاه مسکون بودند) کردند، تا بدینوسیله روسها را وارثین ایشغوزها و مالکین این سرزمین ها معرفی کنند. روسها سالهای درازی از تحقیق بیطرفانه بر روی اجساد پیدا شده ایشغوزها از کوههای آلتای، جلوگیری میکردند ولی با از بین رفتن شوروی و استقلال کشورهای ترک آسیای میانه، اختلافات روسها با ترکهای قازاق، که وارثین حقیقی ایشغوز ها میباشند، شدت گرفت و قازاق ها خواستار برگرداندن اجساد مومیایی شده اجدادشان به مکانهای سابق آنها در کوههای آلتایی شدند. در نهایت روسها مجبور شدند که یکی ازاسکلت ها را برای تعین هویت نژادی به آزمایشگاهی در سویس بفرستند، بعد از ماهها تحقیق بر روی آن اثبات شد که اجساد پیدا شده در قبرهای تاریخی ایشغوز ها از نژاد ترک ـ آلتایی میباشند. بی.بی.سی.در فیلمی یک ساعته که در سال ۲۰۰۳ در تلویزیون سوئد نیز پخش شد، تمام پروسه این تحقیقات را نشان داد و به پوچ بودن عقیده هندو اروپایی بودن ایشغوز ها اشاره کرد. بعدها روسها مجبور شدند که اجساد را به قازاقستان بفرستند و در آنجا با احترام توسط فرزندانشان، ترکهای قازاق، دفن شدند.
در شوروی ،بعد از نشر کتاب " مسایل زبان ها" ی استالین و فشار دولت ، چرخش ۱۸۰ درجه ای در تاریخنویسی بوجود آمد و خیلی از تاریخنویسان و محققین بزرگی،همچون آکادمئک "مار" بدلیل حقیقت نویسی دچار خشم و مجازات استالین شدند. و فقط به تاریخنویسان اجیر شده دولتی امکان فعالیت دادند و از آن زمان به بعد مادها و ایشغوزها را آریایی معرفی کردند.۱
عده زیادی از تاریخدانان با استناد به هزاران آثار یافته شده از قبرهای ایشغوز ها و نوشتجات قدیمی یونانی، چینی، هندی، رومی و غیره، آلتائی بودن آنها را ثابت کرده اند، و یافته های بعدی از پازیریک نظریه آنها را هر چه بیشتر تائید کرده است.۵ .ص۲۶
ایش غوز، ایچ غوز، ایچ اوغوز، ها، اتحادیه طوایفی بزرگ ترک بود که از طوایف ساکاها، ماساژت ها و ... تشکیل شده بود.
یونانی ها آنها را "ایسکیت یا ایسکوت" ،"و آشوری ها و بابلی ها " ایشغوز" وهرودت آنها را"ایسکیف" دارندگان کلاه نوک تیز" می نامیدند.
زبان ایشغوزها در منابع قدیمی ، زبان ایشغوزی ، ذکر شده است، چون در آن زمان ، هنوز اصطلاح "ترکی" مطرح نشده بود و زبان اقوام مختلف ترک با اسم قبیله ای آنها مطرح می شد.
سرگذشت " مه سکت ها" در عصر ما دلیل زنده ای است مبنی بر ترک بودن ایشغوزها. استالین گرجی در راستای سیاستهای ترک ستیزی خود، عده ای از ترکهای گرجستان را که" مه سکت، ماس کت" نامیده میشوند، به ازبکستان تبعید کرده بود. در زمان گورباچف، بعلت نارضایتی شان از شرایط در ازبکستان، خواستار عظیمت در متن، عزیمت؟ به سرزمین مادری خود، گرجستان، بودند ولی گرجستان اجازه برگشت به آنها نداد ، ودرعوض دولت آذربایجان آنها را که بیش از ۲۰۰۰۰ نفر بودند، قبول کرد. تحقیقات انجام شده، نشان داده که، آنها بازمانگانی از "ماساژت ها، ماساقت ها" هستند که قرنها در گرجستان زندگی کرده و اسم قبیله ای و زبان اصیل خود را حفظ کرده اند. آنها به لهجه ای ترکی که نزدیک به ترکی آذری است،صحبت میکنند.۱
از ایشغوزها هزاران اثر تاریخی، لوازم زینتی مثل گوشواره،گردنبند از جنس طلا، ظروف و وسایل دکوری طلایی،زین اسب، پارچه، فرش و...پیدا شده است. این آثار از قبرهای ایشغوزها که در گستره ای وسیع از آسیای میانه تا شمال دریای سیاه و آذربایجان پخش شده اند، پیدا شده است. مهمترین این قبور در ارتفاعات شرقی کوههای آلتایی قرار دارند و معروفترینشان قبرهای موجود در "pazyryk" پازیریک در قازاقستان میباشد. از "پازیریک" هزاران اشیاء زینتی از جنس طلا و نقره ، که همراه اجساد بزرگان ایشغوز دفن شده بودند، پیدا شده است. از آنجا قدیمیترین قالی دنیا، که شبیه قالی ترکمنی است، و قدیمیترین زین اسب دنیا پیدا شده است.۱ از قبور ایشغوزها در" سقز"، پایتخت شان در آذربایجان، نیز آثار کاملا شبیه آثار پیدا شده در" پازیریک" پیدا شده است. آثار ایشغوزی پیدا شده در "ساقیز، سقز" مربوط به سالهای ۶۶۸ـ۶۸۱ق.م. میباشد .۴
طبق منابع تاریخی چینی، قبایل " hiung-hu" ، ترکهای هون، به طور سیستماتیک به شهرهای چینی حمله میکردند و "Suan" امپراطور چین ، برای خاتمه دادن به این حملات، جنگهای وسیعی را در سالهای ۷۸۱ـ ۸۲۷ ق.م. بر علیه آنها شروع کرد و این حملات باعث مهاجرتهای وسیعی به طرف غرب شد. ایشغوز ها که در سرزمینهای شرقی خویشاوندان هونی خود زندگی میکردند به سمت غرب ، اطراف دریای سیاه و قفقاز کوچ کردند.۵ ص۳۹
منابع آشوری تائید میکنند که ایشغوز ها در زمان حکومت سارگون(۷۲۲ـ ۷۰۵ق.م.) در اطراف دریاچه اورمیه و در بین اهالی ماننا ـ ماد ساکن شدند.۱
در حوالی قرن ششم ق.م. ، جوامعی یونانی نشینی در سواحل شمالی دریای سیاه وجود داشتند و در شمال آنها ترکان کیمر ساکن بوده و با کشاورزی مشغول بودند و یونانیان به آنها "georger" یعنی زارعین میگفتند..در آغاز قرن ۶ق.م. ایشغوز ها سرزمین های کیمر ها را اشغال و با یونانیان همسایه شدند.
اسناد یونانی نشان میدهد که ، یونانی ها تماس و ارتباط نزدیکی با ایشغوزها داشتند و حتی ۷۰۰ نفر از آنها را، که در تیراندازی شهره آن زمان بودند ، برای حفظ امنیت آتن به خدمت گرفته بودند. یکی از دانشمندان ایشغوزی ساکن قفقاز به نام "Anacharsis" در سال ۵۹۴ ق.م. برای دیداری از آتن ، بدانجا سفر کرد و در آنجا با "Solon" قانونگذار معروف یونان دوست شد. "Seneca" نویسنده و فیلسوف رومی(۱۰۰ب.م.) نیز به او اشاره کرده است. منابع یونانی ، کشف باددم و لنگر قایق را به "Anacharsis" نسبت میدهند.۵ ص۷۹
"Hypocrites" پزشک یونانی (۴۶۰ق.م.) که به جاهای زیادی سفر کرده بود، تنها کسی است که راجع به نژاد و قیافه ایشغوز ها نوشته است، و از توصیفات او، که خود شخصأ آنها را دیده بود، معلوم میشود که آنها قیافه آلتائئ ـ مغولی داشتند. او در کتاب" در باره سرزمین ها، آبها و هوا" مینویسد که ایسکیتها قسمتهایی از بدنشان را میسوزاندند تا اعصاب را قوی کرده و بهتر بتوانند تیراندازی کنند. ۵ ص ۹۳ . سرخپوستان کالیفرنیا نیز عین این عمل را برای بهتر تیراندازی کردن ، انجام میدادند. لازم به ذکر است که سرخپوستان جزر اقوام آلتایی بشمار میروند.
قوتشمید، تاریخدان مشهور، از رهبر ساکاها در آسیای میانه که هنگام حمله اسکندر، در شرق رود جیهون با او جنگیدند، با نام "کارتاس"Kartas, یاد میکند که همان کلمه ترکی"قارداش، کارداش" میباشد که بدلیل نبودن حرف"ش" در زبان یونانی،" کارتاس" نوشته شده است.رئیس نیا،جلد۱، ص۲۵۹
دیگر اسامی رهبران ایشغوزها نیز کاملا ترکی میباشد: بوقاتای، آلپاقای، مادییا...سلطنت اغوز،ص۳۴
"مئناندر" تاریخدان بیزانسی در عصر ۶ میلادی مینویسد: در قدیم ترکها را "ساکا" مینامیدند."تاریخ آذربایجان، ص۱۷، محمود اسماعیل"
"استرابون"(۶۳ق.م.ـ ۱۹ب.م.) ، تاریخنویس و جغرافیدان یونانی که در شمال دریای سیاه زندگی میکرد در باره ایشغوزها طلاعات زیادی داده است.، او از طوایف ایشغوز ساکاها و ماساقت ها را نام برده و راجع به مسکن آنها مینویسد٫ که آنها از شمال دریای سیاه تا شمال هند مسکون هستند. او مینویسد که گروهی از ایشغوزها کشاورزی و گروهی دامداری میکنند . وی همچنین به وجود معادن زیاد طلا در قفقاز که ایشغوزها از آنها طلا استخراج میکردند اشاره کرده است.ص۹۰ـ۹۱ (bok XI 211)
.
هرودت در باره زنان "آمازون" ، زنهای طوایف ماساژت، مینویسد: آمازون ها زنهایی جنگجو با دلیری و شجاعت مردانه هستند و طبق سنت آنها، زن آمازونی تا زمانی که سر دشمنی را نبریده ،حق ازدواج کردن ندارد.۵ ص
ایشغوزها نیزهمچون دیگر خلقهای ترک ـ آلتائی ، به نیروها و پدیده های طبیعی (شامانیسم) عقیده داشتند.
از ایشغوز شناسان مشهور و بیطرف ، " Rostovtsev"در روسیه ؛ "Mannes" و "Gaza Nagy" در انگلیس، بعد از تحقیقات علمی زیاد بر روی آثار پیدا شده در "پازیریک" به این نتیجه رسیدند که، ایشغوز ها یک خلق آلتایی بودند.خود "Rostovtsev" کسی است که مسئولیت کاوشگری در "پازیریک" را به عهده داشت.ص۳۸ اجساد پیدا شده در قبر شماره ۲ پازیریک که سالمتر از اجساد دیگر مانده اند،قیافه کاملا مغولی دارند.۵ ص۳۸
"سارمات ها" که اجداد ترکمن ها میباشند و خویشاوندی نزدیکی با ایشغوز ها داشتند، در حوالی ۳۴۶ ق.م.حاکمیت سرزمینهای ایشغوزها را بدست گرفتند. هرودت، سارمات ها را فرزندان ایشغوزها معرفی میکند.۵
عدهای از ایشغوز ها که در شرق خزر،ترکمنستان امروزی، ساکن بودند، بتدریج با دیگراقوام آلتایی قاطی شده و بعدها ترکهای "بارد، پارت" را تشکیل دادند.۵ ص۴۵
عدهای هم که در اروپا در اطراف دانوب و شمال مقدونیه بودند بارها با فیلیپ دوم پدر اسکندر کبیر جنگ کردند.۵ ص۴۶
منابع آشوری و یونانی نشانگر آن است که ، ایشغوزها در هنگام جنگ دم اسبهایشان را گره میزدند.۵.ص۷۰ . ما میدانیم که این رسم فقط در بین اقوام ترک رایج بوده است،مثلا، بنا به منابع بیزانسی، درجنگ تاریخساز"ملازگرد" ترکان دلیر سلجوق قبل از حمله شجاعانه شان دم اسبها را گره زدند. ترکان سلجوق(ترکان اغوز) فرزندان همان ایشغوزها بودند.
جواهرلعل نهرو دانشمند گرانقد ر و اوّلین نخست وزیر هند ،انسانی مبارز و حقیقت جوی بود و هنوز هم مورد احترام جهانیان میباشند. البته که همچون انسانی نمیتواند مثل برادران ایرانی پان فارس اش، به بیماری برتری طلبی و شوینیسم آریایی دچار باشد. لذا ایشان در کتاب" تاریخ تمدن جهان" بدور ازعقده های آریاگری و کاملا بیطرفانه، اطلاعات دقیقی را در باره ایشغوزها ارائه میدهد:
در اوایل ۶۰۰ق.م. قبایل ترک اسکیتها و ساکاها که به وسیله کوشان ها از آسیای مرکزی رانده شده بودند، در شمال هند جایگزین شده و حکومتهای مختلفی را در آنجا تاسیس کردند. قصد ترکهای ایسکیت چپاول و تاراج نبود،بلکه به سرزمینهای جدید برای سکونت احتیاج داشتند.ص۱۶۶
کوشان ها، اقوام ترک ـ مغول بودند که در حوالی ۱۰۰..ق.م. به هند حمله کرده و یک امپراتوری بزرگی را بنا نهادند که تا ۳۰۰ سال دوام داشت. این همزمان با حکومت همنژادان آنها،پارتها،باردها، در ایران بود. اولین پایتخت کوشان ها کابل و بعد پیشاور بود، مجسمه های بزرگ بودا یادگار آنها میباشد، هزاره ها در افغانستان امروزی بازماندگان آنها میباشند.
در سال ۳۰۸ میلادی "سامودراگوپتای" هندی،سلسله هندی"گوپتا" را در هند ایجاد کرد و این سلسله شروع به پاکسازی آثار ترکها و مغولها در هند کرد و جان تازه ای به فرهنگ هندی دادند. این سلسه همزمان با سلسله ساسانیان در ایران بود. جلد اول،ص ۱۶۷. ( توجه کنید که با آنها همزمان همنژادان آنان در ایران ،ساسانیان نیز آثار ترکهای بارد را از بین بردند،تمدن کشی خصلت قومی آریایی ها میباشد. تاکید از من)
سلسله "گوپتا" به زور اقوام ترک ـمغول را از هند بیرون کردند و مناطق پنجاب و کاتیاواد را که بیش از هزار سال در دست ترکها بودند، آزاد کردند . این سلسله هندی بعد از ۲۰۰ سال ،در اواخر ۵۰۰میلادی بدست ترکهای هون برچیده شد..ص۱۶۷
قبایل ترک که در شمال هند ساکن شدند،مذهب بودایی داشتند. آنها در مدت نزدیک به هزار سال در آنجا حکومت کردند و قسمتهای شمال هند شدیدأ تحت تأثیر فرهنگهای ترک ـ مغول شد و زبانی هم که امروزه در آنجا رایج است ترکیبی است از ترکی ـ مغولی و هندی، ولی در جنوب فرهنگ آریایی کمتر تحت تأثیر قرار گرفت.ص۱۷۴
ترکهای ساکا و ایسکیت در شمال هند به مرور زمان جزوی از مردم هند شدند و ما مردم شمالی هند به همان اندازه که از اولاد آریایی ها هستیم ، به همانقدر نیز اولاد آن اقوام هستیم، مخصوصا مردم دلیر و خوش سیمای" راجیپوت" و اهالی جسور و پرطاقت "کاتیاواد" از اولاد مستقیم آن اقوام هستند.ص۱۷۵
در جنگ ترکهای پارت با رومیان، مغولها نیز آنها را یاری میکردند.ص۱۶۸جلد ۱ ٫ تاریخ تمدن جهان.
در منابع تاریخی، ایشغوز ها ، با نام "ساکاها" نیز نامیده شده اند، ولی در حقیقت ساکاها، یکی از ۲۰ ایل تشکیل دهنده ، اتحادیه ایشغوزها بودند. هر یک از ایل های بیستگانه ایشغوز ، اسامی خود را داشتند، مثلا ماساقتها یا ماساژتها، ساکاها و...ودر بین آنها ایلی به اسم ایشغوز وجود نداشت ۱ص۴۸۱ . امروزه نیز ایل بزرگ "قشقایی" از قبایل زیادی با اسمهای مستقل تشکیل شده است ولی هیچ قبیله ای به اسم قشقایی در بین آنها نیست.
ساکا نیز یک کلمه کاملا ترکی میباشد و در" دیوان لغات الترک" که در هزار سال پیش نوشته شده است، اینطور آمده:
ساک: ساق ،یعنی "کاردان"، "زیرک" ۸ جلد۱، ص۳۳۳
ساکا: "داغ یاماجی"، ۸ جلد۳،ص۲۲۶
با توجه به مقام بالا و تقدس گونه "کوه" در میتولوژی ترکان، معنی دوم آن کلمه در باره"ساکاها" بیشتر صدق میکند.
نظامی گنجوی ،شاعر بزرگ آذربایجان، که " اسکندرنامه" را بر اساس اطلاعات دقیقش از تاریخ و منابع یونانی نوشته است، در بیتی از زبان اسکندر به وجود ترکان از غرب خزر تا مرز چین، چه خوب اشاره کرده است:
" ز کوه خزر تا به دریای چین........ همه ترک بر ترک بینم زمین" ۱
در کتاب"د ده قورقوت" که در حوالی قرن ۱۱ میلادی نوشته شده ولی داستانهای آن مربوط به هزاره های قبل از میلاد میباشد، نیز به ایشغوزها اشاره شده و آنها را به دو گروه، ایچ اغوز و ایش اغوز، تقسیم کرده است.
ایچ اغوز= ایش اغوز.... درزبان ترکی در خیلی از کلمات ، حرف"چ" در زبان گفتاری به حرف"ش" تغییر می یابد؛ مثلا: "اوچ = اوش"، " قاچ = قاش".و کلمه" ایچ اوغوز، ایچ غوز" نیز با تبعیت از این قاعده به "ایش اوغوز،ایش غوز" تغییر یافته است.
کلمه "اغوز" نیز در منابع تاریخی بصورت"غز"،"غوز"، و "اغوز" آمده است. در کل میتوان با اطمینان گفت که، کلمه ایشغوز ،کلمه ای کاملأ ترکی و از دو کلمه "ایش"و "غوز" تشکیل شده است،و هیچ ربطی به اقوام هندواروپایی ندارد.
کلمه"ایش پاکا" یا "ایس پاکا"، اسم اولین شاه ایشغوزها نیز یک کلمه ثابت شده ترکی است. در زبان ترکی اغوز ، کارلوق و قبچاق به سگ "کوپک" و به سگ شکاری" ایس پاک" و "ایزباک" میگویند و این کلمه هنوز هم در بین ترکان "باشقیرد" "قاراچای"و"قاراقالپاق" بعنوان اسم مرد رایج است.۱. ص ۴۷۵
اسامی بزرگان و رهبران دیگر ایشغوزها: بوقاتای، اوکاتای، آلپاتای،... همه ریشه و معنای ترکی قدیم را دارند.۱
اعتمادالسلطنه، مشهورترین تاریخدان ایران که به هفت زبان تسلط داشت ، در ۱۵۰ سال قبل،بعد از شرحیات مفصل در باره ایشغوز ها نوشته است: ایسکیتها یا ساکاها ، طایفه ای بزرگ از تورانیان( ترکها) بودند. ۱۰ ص ۴۴ـ۵۶
"آ.ن. بئرنشتام" در باره ریشه ترکها مینویسد: ریشه خلق های ترک را در هون ها و اگر عقبتر هم برویم در ایسکیت ها میبینیم. تاریخ آذربایجان ۷، ص۱۷
ایشغوزشناس معروف"ی.و. دیانکوف" : وقتی که صحبت از ماساژت ها، ماساقت ها، میشود، منظور ترکها میباشند.۱
"ف.ق.هیشچئنکو" عالم روسی که کتاب تاریخ هرودت را به زبان روسی ترجمه کرده است، در باره کلمه"ایسکیت" نوشته است : تصویری را که هرودت از تیپ و خصوصیات فیزیکی "ایسکیف ها،ایشغوزها،ارایه میدهد، کاملأبا تیپ ترکها صدق میکند.۱
در ترجمه انگلیسی کتاب "تاریخ هرودت" که توسط"سئیس" انجام شده، در باره ایشغوزها آمده است: ایسکیفهای هرودت ،همان نژاد ترک ـ تاتار است.۱
پایان حکومت ایشغوزها در آذربایجان جنوبی: به نوشته هرودت،" کیاکسار" شاه مادها در سال ۶۲۵ق.م.، "مادییا" شاه ایشغوزها و دیگر بزرگان آنها را به جشنی بزرگ دعوت و بعد از مست کردن آنها دستور داد همه را بکشند. و بدینوسیله به حکومت ۲۸ ساله(۶۲۵ـ۶۵۳) آنها درجنوب ارس خاتمه داده شد. ولی حکومت ایشغوزها در شمال ارس قرنها ادامه داشت وسر کوروش متجاوز و خونخوار را، رهبر همین ایشغوزها، تومریس خاتون، نوه مادییا، در شمال ارس از تنش جدا کرد. ایشغوزهای شمال ارس بعدها با دیگر اقوام ترک در آنجا قاطی شده و خلق آلبان را آفریدند. ایشغوزهایی که در آسیای میانه مانده بودند، بعدها نقش مهمی را در ایجاد امپراطوریهای جهانی هونها و گؤک ترکها داشتند.البته جمع کثیری از ایشغوزها نیز در آذربایجان جنوبی مانده و با اقوام باستانی آنجا قاطی شده و در تکامل ملت امروزی آذربایجان و زبان آنها تأثیرزیادی گذاشتند.۱نوشته بعدی در باره " امپراطوری ماد" خواهد بود.
۱ـ تاریخ قدیم ترکان ایران،جلد۱؛ پروفسور دکتر م.ت. زهتابی
۲ـ آذربایجان در سیر تاریخ ایران، از آغاز تا اسلام، دکتر رحیم رئیس نیا
۳ـ تاریخ ماد، ا.م.دیاکونوف،ترجمه ک. کشاورز
۴ـ ایران از آغاز تا اسلام ، گیریشمن، ترجمه معین، ۱۳۵۵ تهران.
۵ـ The Scythians, Tamara Talbot Rice,
۶ـ " سلطنت اغوز"،آلتای ممدوف، چاپ باکو
۷ـ " تاریخ آذربایجان، ، محمود اسماعیل، چاپ باکو
۸ـ دیوان لغات الترک، محمود کاشغری،
۹ـ جواهرلعل نهرو، تاریخ تمدن جهان
۱۰ـ تطبیق لغات جغرافیایی، اعتمادالسلطنه.

تاریخ تمدن ایشغوزها، ایسکیت ها
عادل ارشادی فر



آردینی اوخو

دکتر محمدرضا باغبان کریمی:تاریخ ترکان ایران: امپراتوری پارت (اشکانیان)

+0 به ین
در دنیای تاریخ نویسی و بررسی علمی تاریخ، نوسانات بسیاری رخ داده و حقایق در حال آشکار شدن هستند. چند قرن پیش از این، محققان در بررسی تاریخ پارت یا اشکانیان، این امپراتوری بزرگ را در مقایسه با امپراتوری روم و شاهنشاهی ساسانی کم ارزش جلوه می‌دادند. در ایران نیز کاملا مسکوت گذاشته بودند. در چند قرن گذشته کتابهای بسیاری در این باره نوشته شد.
 

به گزارش دورنانیوز، پارتیان یا اشکانیان یکی از سلسله‌های بزرگ ایران است که امپراتوری وسیعی را از ماوراالنهر تا بین‌النهرین به وجود آورده و پنج قرن اداره امور کشور را بر عهده داشته‌اند. تاریخ سرزمین ایران همواره مورد بی‌مهری قرار گرفته و در طول ۵۰ سال حکومت منفور پهلوی، تاریخ ایران مورد تحریف واقع شده، حوادث و واقعیت‌ها را وارونه نشان داده‌اند. تاریخ را به نفع یک قوم مصادره کرده و دروغ را جای حقیقت نشانده‌اند. یکی از این دوران پر ابهام تاریخ ایران، همان اشکانیان یا امپراتوری بزرگ پارت است. دوره ۴۷۷ ساله امپراتوری اشکانیان با سکوتی توطئه آمیز روبرو بوده و اگر توانسته‌اند دروغ گفته‌اند و هرجا که دیگر نتوانسته‌اند، توطئه سکوت را ترجیح داده‌اند. به گفته استاد بی‌بدیل تاریخ معاصر – پروفسور دکتر محمد تقی زهتابی، مسکوت نهادن تاریخ ۵۰۰ ساله سرزمین ایران از طرف شوونیست‌ها بی‌دلیل نبوده است. به گفته ایشان چگونه ممکن است حکومت ۸ ساله اسکندر به عنوان دشمن ایران- در شاهنامه در بیش از ۳۰۰۰ بیت نوشته شود، اما حکومت ۴۷۷ ساله اشکانیان تنها در ۲۳ بیت اتمام یابد؟! چه دلیلی وجود دارد که حتی تا امروز هم همه مورخین شوونیست و نژاد پرستان تندرو، نگارش و بررسی تاریخ ۵ سده اشکانیان رغبتی نشان نمی‌دهند؟ همین مورخین معاصر و تئوریسین‌های آریامهری هستند که وقتی تاریخ طبری را از عربی به فارسی ترجمه می‌کنند دست از تحریف و دروغ برنمی‌دارند و در یک کتاب بیش از ۷۰۰ تحریف را وارد می‌کنند. آری، مترجم محترم این تاریخ، جیش الترک را به عنوان غلامان ترک ترجمه کرده و تکرار نموده است تا ترکانی که ۱۰۰۰ سال- از اسلام تا امروز بر ایران حکومت رانده‌اند از نسل غلامان بدانند و بتوانند انواع دروغ‌ها و تهمت‌ها را بدانان ببندند. اما، امروز دیگر علم در دست تعدادی از مردم اسیر نیست و اخبار و اطلاعات علمی و حقایق تاریخی در کمتر از ساعت و دقیقه در تمام اکناف جهان پخش می‌شود و کسی را – حتی دولت‌مردان را نیز یارای جلوگیری از آن نیست!
در دنیای تاریخ نویسی و بررسی علمی تاریخ، نوسانات بسیاری رخ داده و حقایق در حال آشکار شدن هستند. چند قرن پیش از این، محققان در بررسی تاریخ پارت یا اشکانیان، این امپراتوری بزرگ را در مقایسه با امپراتوری روم و شاهنشاهی ساسانی کم ارزش جلوه می‌دادند. در ایران نیز کاملا مسکوت گذاشته بودند. در چند قرن گذشته کتابهای بسیاری در این باره نوشته شد که از آن جمله ژ.فوی ویان کتاب مشهور خود در بارهتاریخ اشکانیان را به سال ۱۷۲۵ به پایان برد و به دنبال او دیگر پژوهشگر فرانسوی پ.لونگرو در سال ۱۷۳۲ کتابش را در همین زمینه منتشر ساخت تا در سال ۱۸۵۰ سن فارتن قطعاتی از تاریخ اشکانی را منتشر نماید.

در آلمان نیز کتاب‌های چندی منتشر شد. از آن جمله، اشنایدر ویرثJ.H.Schneider Wirth کتاب اشکانیان بر اساس منابع یونانی – رومی ، سپس فریدریک اشپیگل Fr.Spiegel کتاب باستان شناسی ایران را نوشتند اما مورد خاصی را تغییر ندادند. تا اینکه کشف اسناد میخی بابلی باعث شد اشکانیان دوباره در مرکز توجه پژوهشگران قرار گیرد. یکی از کتبی که بر اساس این اسناد به رشتهتحریر درآمد از آ.و.گوتشمند با عنوان از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان[۱] بود که در سال ۱۸۹۶ نوشته شد و بیش از نیم قرن در دانشگاهها تدریس شد و تازه در سال۱۳۷۶ در ایران توسط کیکاووس جهانداری ترجمه گشت و آن هم همچون دیگر ترجمه‌ها که می‌توانید حدس بزنید چی شد. گام دیگری نیز توسط نیلسون دوبواز با کتاب تاریخ سیاسی پارت برداشته شد که این کتاب نیز با همان سبک و سیاق دیگر ترجمه‌ها توسط دکتر علی اصغر حکمت منتشر شد. اما میدان تحقیقات بعد از کشف تعداد زیادی سکه، همچنین یافته‌های باستان شناسان روسی در ترکمنستان، ایران و عراق، زمینه را برای تحقیقات بیشتر و دقیقتر مهیا ساخت و در سال ۱۹۸۰ ک.شیپمان کتاب شالوده‌های تاریخ پارت را نوشت و براساس کشفیات باستان شناسان شوروی، تاریخ ایران به روایت کمبریج در دورهپارتی – سلوکی در سه جلد توسط تعدادی از محققین، تیرگی‌های بسیاری را در عرصهتاریخ روشن ساخت[۲] و در نهایت کشفیات ترکمنستان در نیسا توسط دانشمندان شوروی بسیاری از پیچیدگیها را مرتفع ساخت. از آن جمله ا. هرینگ بر اساس یافته‌های نقوش و نوشته‌های روی سفالها کتابی نوشت و آنگاه یوزف ولسکی شاهنشاهی پارت را نوشت که این کتاب توسط مرتضی ثاقب فر به زبان فارسی ترجمه شد.[۳] لازم به ذکر است که در آذربایجان پروفسور اقرار علیف تاریخ ماد و تاریخ پارت را بر اساس تازه ترین یافته‌های زمینکاوی و باستان شناسی و سکه شناسی به رشته تحریر در آورده و مرتضی ثاقب فر نیز این کتابهای ارزشمند را به فارسی ترجمه کرده است[۴]. پژوهشهای دانشمندان ایران از جمله پروفسور محمد تقی زهتابی در بررسی عمیقی از این سلسله ترک در ایران نتایجی را بدست آورده است که امروزه بیشتر پژوهشگران این دورهتاریخی ناگزیر از مراجعه به این منبع گرانبها هستند. ایشان در دو جلد کتاب ایران تورکلری نین اسکی تاریخی بسیاری از ناگشوده‌ها را گشوده و راه را برای یافتن حقیقت باز کرده‌اند. سپس از تحقیقات ارزندهب.گری محقق ترک باید یاد کرد که با کتاببؤیوک پارت تورک دولتی[۵] پا بر راهی نهاده است که قبلا توسط دانشمندان هموار گشته بود و نتیجه گیری را بر ایشان سهل و آسان کرده بود.
محققان سده ۱۸ و ۱۹ غیر از چند سکه و منابع محدود یونانی – رومی، منبع دیگری در دست نداشتند، لذا در بحث از فرهنگ و تمدن پارتی، صفحه ای سفید و خالی از غنای فرهنگی به تصویر می‌کشیدند. اما وقتی تحقیقات باستان شناسان در ترکمنستان با یافته‌های فراوان – هزاران سکه و چند کتیبه تکمیل شد دیگر گاهشماری اشکانیان نمی توانست سالهای ۲۳۸ تا ۲۲۶ قبل از میلاد را نادیده بگیرد. همین تاریخ کوتاه بسیاری از حقایق و شخصیت دو پادشاه اشکانی – اشک اول و دوم – بسیاری از گره‌های ناگشوده‌ها را باز کرد. هرچند نوشته‌های کتیبه‌ها و حتی سکه‌ها به زبانهای یونانی و رومی بود – همچنانکه کتیبه‌های هخامنشیان نیز از چنین صبغه ای برخوردارند – کشفیات تعطیل نشد، بلکه در اورامانات کردستان ایران نیز در سال ۱۹۰۹ سه کتیبه و چندین سفال کشف شد که به زبان اشکانی بودند. آنچه از سکه و کتیبه در دست پژوهشگران بود به سده اول و دوم قبل از میلاد (۱۷۱ – ۱۳۸ سلطنت مهرداد یکم) مربوط می‌شد، ولی یافته‌های تازه، به سالهای بین ۲۳۸ – ۲۱۷ مربوط می‌شدند.
درباره دولت پارت، می‌توان به دو نظریه اشاره کرد. منابعی که اساس خود را بر پایه نوشته‌ها و گزارش‌های استرابن و یوستینوس نهاده‌اند پارتیان یا اشکانیان را از سکائی‌ها (اسکیت) می‌دانند و گروه دوم یعنی ونفلاویوس آیانوس (۱۷۹ – ۹۰ م) ، مارکوس تولیوس سیسرون (۱۰۶ – ۴۳ ق.م) و فلاویوس یوزف (۱۰۰ – ۳۸ م) اشکانیان را نه از اشک اول، بلکه از تیرداد اول شروع می‌کنند.

هنوز تا ۱۹۸۰ مسالهاصل و نسب اشک موضوع بحث بوده و پایان نیافته بود. در این گروه بندی، تمام منابع ادبی و سکه شناسی اشک اول را از سکاها (اسکیت) دانسته‌اند[۶]. تماس‌های نزدیک اشکانیان با آسیای مرکزی، که منابع تایید می‌کنند در جهت تاکید بر منشا سکائی اشکانیان است. ضمنا فرار برخی از سلاطین و پناه بردن آنان به قبایل ساکن در شمال ایران نیز دلیل دیگری بر ارتباط منشا اشکانیان با سکاهاست.انکار کنندگان منشا سکائی اشکانیان، دلایلی را می‌آورند که بیشتر به نفع یونان و روم است، در عین حال اشکانیان خود را بیشتر به ایران میچسبانند تا یونان و روم. از زاویه ای دیگر منکران منشا سکائی اشکانیان، اصولا تاریخ اشکانی را از تیرداد شروع می‌کنند و اشک اول و دوم را نفی می‌کنند در حالیکه از یک سو محققان بزرگ عصر ما، دیاکونف و لیوشیتس- تبار شناس اشکانیان، منشا این سلسله را سکائی دانسته و سکه‌های یافته شده از اشک اول و دوم، تمامی تردیدها را برطرف کرده و به مساله فیصله داده است[۷].
هنوز بیش از ده سال از فوت اسکندر نگذشته بود که دستاوردهای این جهانگیر دچار ضایعه شد و توجه سلوکیان به رویدادهای اطراف مدیترانه مبذول گشت و غفلت آنان از شرق فتوحاتشان باعث شد قسمت شرقی این سرزمینها از دستشان برود. آتروپات از آذربایجان سر برافراشت و سلوکیان را میدان و مجال نفس کشیدن نداد. بخش شرقی ایران به دست اشک اول افتاد. وی حرکت به سمت مرکز و غرب ایران را آغاز نمود. شورش‌های داخلی نیز سلوکیان را فرسوده کرد و نتوانستند بیش از ۷۰ سال بر ایران حکومت کنند. جالب است بدانیم که اکثر منابع؛ اشک اول را سکائی، ماساگت و از بربرها دانسته‌اند. اما اطلاعات برآمده از پژوهشهای علمی نشان داده است که پارتیان یکجانشین و متمدن بوده‌اند، هرچند که تاریخ از آنان با عنوان pradones (یعنی غارتگران) و یا latrones (راهزنان) نام برده‌اند. ولسکی معتقد است که حق داریم در تشکیل دولت اشکانی از غارتگران سخن بگوئیم (همان، ص۴۹). در عین حال آمیانوس مارسلینوس هم از ارشک به عنوان رئیس دسته راهزنان نام می‌برد. درست است که تاریخ دقیق ظهور و سقوط اشکانیان جای بحث و جدل است و حل این تاریخ، می‌تواند منشا سکائی اشکانیان را فیصله دهد. استرابن از منشا سکائی ارشک با قاطعیت سخن می‌راند و ولسکی هم معتقد است بعد از تحقیقات تازه، نمی توان سکائی یا اسکیتی بودن این دولت را مورد تردید قرار داد (همان، ص۶۳). سکه‌های اشکانی دارای تصاویری است که جنگجوی سکائی را با کمانی در دست و کلاهی بی لبه نشان می‌دهد و این مشخصات با ویژگی‌های سکائی منطبق است هرچند که نوشته‌ها یونانی یا رومی باشند. متون بدست آمده از نیسا (۱۲ کیلومتری عشق آباد – ترکمنستان) نشان می‌دهد که اشکانیان بیرون راندن سلوکوس از سرزمین خود را جشن گرفته‌اند. اشکانیان به مدت ۴۷۷ سال امپراتوری بزرگی را با درایت و دموکراسی اداره کردند. البته وضع تمام این دوران یکسان و پایدار نبوده، بلکه نقاط قوت و ضعفی داشته‌اند. مهمترین ضعف آنان زمانی بوده است که فارسها در سرزمین خود بر آنان شوریدند و خود نیز وحدت و همدلی را از دست دادند و در نهایت اردشیر بابکان چیره شد و تمام تمدن اشکانیان به آتش کشیده و نابود گردید.
جای تاسف است که در ایران، تاریخ اشکانیان با بی مهری و تحریف‌های آشکار روبرو بوده و هنوز هم این تحریف و دشمنی ادامه دارد. از فردوسی آغاز می‌کنیم: فردوسی که در باره اسکندر – دشمن ایران بیش از ۳۰۰۰ بیت شعر گفته، در باره۵ قرن حکومت اشکانیان تنها به سرودن ۲۳ بیت اکتفا کرده است و چنین نیز گفته است:
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهان دیده تاریخشان.
از ایشان جز از نام نشنیده ام،
نه در نامهخسروان دیده ام!
معلوم است که در زمان فردوسی، خط دهندگان به این شاعر نامی، از گفتار درباره اشکانیان ترک تبار تبری می‌جسته‌اند.
باز جالب است که بعد از انقلاب اسلامی در ایران، نویسنده ای به نام حسن شهیدی مازندرانی در مقاله ای در مجله بررسی‌های تاریخی ایران، (سال اول، شماره اول، مرداد ۱۳۷۳، صص۱۵-۱۶) می‌نویسد: پس از کشته شدن اردوان پنجم اشکانی در میدان کارزار و لگدمال کردن سرش به وسیله اردشیر بابکان و بکار بستن سوگندی که ساسانیان نیای اردشیر بابکان خورده بود تا از نسل اشکانیان یکی را هم زنده بر جای نگذارد، حتی به نظر می‌رسد دودمان ساسانی از یاد و خاطرهاشکانیان نیز در هراس بودند زیرا تا جاییکه دستشان می‌رسید و در توانشان بود هرگونه آثار بر جای مانده مادی و معنوی دورهاشکانی را نابود کردند[۸].

اما به یاد داریم که محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، وزیر ناصرالدین شاه قاجار، در کتاب سه جلدی دررالتیجان فی تاریخ بنی اشکان به این جنایت‌های ساسانیان اشاره‌ها کرده است[۹]. اعتمادالسلطنه نیز منشا اشکانیان را سکائی، یا به زبان خود او از ترکان ساکا دانسته و غیر ایرانی می‌نامد! بد نیست اشاره کنیم که نابود کردن و امحا آثار باقیمانده از اشکانیان توسط ساسانیان، در منابع بدست آمده از نیسا (ترکمنستان) نیز تائید شده، حتی از منابع بدست آمده از نزدیکی‌های سمنان، شوش، تیسفون و غیره نیز تائید می‌گردد و نشان می‌دهد که ساسانیان به عمد آثار باقیمانده از اشکانیان – چه آثار معماری و اشیائ هنری و مدنیت آنان – را با خیانت به بشریت از بین برده‌اند. حتی محقق معاصر دکتر جواد مشکور نیز اذعان می‌کنند: چنین رفتاری (رفتار ساسانیان با آثار اشکانیان) کمتر در تاریخ دیده شده است[۱۰]. در همان حال، دکتر مشکور نیز به سکائی بودن پارتها اذعان دارد و می‌نویسد: پارتیها از مردم سکایی بودند و لفظ پارت به زبان سکایی به معنی -تبعید شده- است[۱۱] . اعتمادالسلطنه که از وابستگان دربار قاجار و خود ایرانی است و از ایرانیت دفاع کرده است در جلد نخست اثر مذکور خود، به فراوانی از نابودی آثار اشکانی بدست ساسانیان سخن رانده و همواره اشکانیان را  تورانی دانسته است: ما در پیش با شرح و بسطی تمام نگاشته و مدلل داشته ایم که اشکانیان تورانی بوده و مردم ایران آنها را اجنبی می‌شمرده و هرگز به نظر مهر و مؤالفت و همجنسی و همشهری در ایشان ندیده‌اند. در اینجا می‌توانیم بگوئیم علت اصلی و باعث و جهت حقیقی انقراض دولت اشکانی همین خارجی بودن آنها بوده، اگرچه اشکال مختلفه چهره نموده است[۱۲]. این نویسنده تاکید می‌کند که بهتر است از اصل و نسب کیانیان طرفداری نماییم!؟ (همان، ص۱۷۴). به دنبال این گفته‌ها سعی دارد اصل و نسب اشکانیان را از افراسیاب بداند بزعم برخی از مورخین اعقاب طوایف تورانی که به افراسیاب می‌رسد مدتی این حدود را متصرف بودند و آنها را مارد یا مرد می‌گفتند (همان منبع، ص۱۱). اعتمادالسلطنه اشک اول را از اهالی داغستان – آنطرف دربند می‌داند (همان، ص۴۵) و اضافه می‌کند: چون اشک اول مردی دانا بود می‌دانست که با وجود عدم نژاد خاندان شاهی و ترک بودن سلطنت، تمام ایران را پارسیان باو نخواهند گذاشت و تمکین او نخواهند کرد.. (همان). او، در محکم کردن سخنان خود تاکید فراوان داشته و در صفحه به صفحه اثرش به این موضوع اشاره کرده است: متاخرین از مورخین که تاریخ را از افسانه جدا کرده و به دلایل علمی غث و سمین آنرا باز نموده بدرستی رسیده و فهمیده‌اند که سلاطین اشکانی بر خلاف عقیده قدمای ما اصلا ایرانی نبوده بلکه از طایفه تورانی معروف به پارت، که تلفظ صحیح آن پارث بثای مثلث است می‌باشند.
این نویسنده که خود را عالم به تاریخ قدیم نیز می‌داند به تاریخ آدم نیز اشاره می‌کند: مردم روی زمین سه شعبه‌اند: شعبه ای اولاد سام و شعبه ای اولاد حام و شعبه سیم فرزندان یافثند و سام و حام و یافث پسران نوح علیه السلام بوده‌اند و یکی از شعب ثلاثه که فرزندان یافث باشند، اسکیت نامیده‌اند و بعضی از اهالی فرنگ اسکیث را ائسیت تلفظ می‌نمایند. قوم ائسیت پس از دیری توالد و تناسل و تکثر اولاد و احفاد قبایل و سلاسل عدیده کثیره تشکیل دادند. یکی از آن قبایل طایفه پارث است که سلاطین معروف اشکانی از آن طایفه بوده‌اند[۱۳]. البته سخنان اعتمادالسلطنه بدینجا ختم نمی شود بلکه وی به تاریخ دیرین حضور ترکان در ایران تاکید می‌کند: بیشتر از ۲۴۰۰ سال است که پارثها از اسکیثهای تورانی جدا شده و به ایران آمده، چه داریوش اول در سال پانصدوبیست و یک قبل از میلاد جلوس کرده و حالا دو هزار و چهارصد و یازده سال شمسی از سال جلوس او می‌گذرد و در آنوقت چنانکه ذکر شد مملکت و طایفه پارت در ایران وجود داشته و تا سه هزار و چهارصد سال هم تاریخ این واقعه را – یعنی آمدن پارتها را به ایران می‌توان پیش برد و آن به اعتبار قول مالالا است که شرح دادیم[۱۴] . او، به دوستی اشکانیان با یونانیان و دلیل این دوستی نیز توجه می‌کند و می‌نویسد: یک مطلب دیگر هم پارثهارا بر آن می‌داشت که با یونانیه مهربانی کنند و گرم گیرند و آن این بود که خود را مثل آنها اجنبی می‌دانستند، از بیم آنکه ایرانیهای حقیقی بواسطهخارجی بودن ایشان بر آنها بشورند به استمالت یونانیها می‌پرداختند که اگر غائله و مخمصه رخ نماید کمک و رفیق داشته باشند و از عهدهطاغیان برآیند[۱۵]
ناگفته نگذاریم که برخی از نویسندگان معاصر سعی دارند تا تورانیان و ایرانیان را برادر و حتی از یک نژاد بدانند! از آن جمله‌اند: محمد جواد سجادیه[۱۶] و نادر بیات[۱۷].

اما، ریشه ترکی اشکانیان مورد وثوق اکثر محققان است. پارتیان نام پادشاه خود را ارشک یا به اختصار اشک می‌نامیدند. ارشک از دو کلمه ترکی ار و شک ساخته شده است که «ار» در ابتدای نام شاهان و بزرگان و به صورت لقب به معنی همان آلپ ایگید و دلاوربوده است. تمام شاهان پارت نیز خود را ارشک یا اشک نامیده‌اند و نام نخستین شاهانشان اصلا همین بوده است که اشک در اینجا برگرفته ار+شک بوده و شک یا شق، ساک و ساق می‌باشد که امروز هم کاربرد دارد. نوشته‌اند که صدای س و ش به همدیگر تبدیل می‌شوند و شاک یا شاکا همان ساکا و نام قبیلهپارتیان است[۱۸]. حتی مورخین عرب و فارس مانند: طبری، مسعودی، بیرونی، حمزه اصفهانی، مقدسی، مسکویه، ابن اثیر، حمداله مستوفی، میرخواند و…کلمه اشک را به صورتهای اشغ، اشج و جمع آن را به صورن اشکان، اشجان و اشغان دانسته‌اند. در ترکی نیز ان علامت جمع بوده و اشک باضافه ان به صورت اشکان در آمده ، ولی در فارسی همین جمع دوباره جمع بسته شده و به صورت اشکانیان درآمده است.
اینک نگاهی کوتاه به گاهشماری سلسلهاشکانی: باید بگوییم که تعداد شاهان اشکانی ۲۹ تن بوده‌اند و وقایع مهم این دوران را می‌توان به صورت ذیل خلاصه کرد:
از سال ۳۳۴ تا ۳۲۳ ق.م اسکندر مقدونی ایران را تصرف کرد و سلوکیان جانشین اسکندر شدند.
۲۵۰ ق.م نشانه‌های تجزیه طلبی و ظهور فرمانروای مستقل-‌اندرا گوراس در پارت و دیودوتوس در باختر
۲۳۸ ق.م تهاجم اشک اول و تاسیس قلمرو پارت اشکانی
۲۰۸ ق.م اشک دوم
۱۷۱ ق.م مهرداد اول آغاز استبداد اشکانی
۱۲۳ ق.م مهرداد دوم احیا قدرت پارت و ساختن شهر نیسا در ترکمنستان
۵۷ ق.م اورود دوم – امپراتوری اشکانی قدرتی برابر با روم در جهان آن روز
۳۹ ق.م فرهاد چهارم – شکست رومیان از پارت
۱۱ م اردوان دوم – اوج حماسه سازی و هنر اشکانی
۴۲م شهر سلوکیه تسخیر می‌شود.
۵۱ – ۸۰م بلاش اول – شکست دادن رومیان، ضرب سکه به زبان اشکانی به جای زبان یونانی
۱۰۸ م حمله‌های امپراتور ترایانوس و ضد حمله‌های امپراتوری پارت
۱۴۸-۱۹۰م بلاش چهارم حمله‌های پارت و ناکامی آنان، شیوع بیماری طاعون، تسلط روم بر بخشی از بین النهرین
۱۹۱-۲۰۶ بلاش پنجم – ضعف تدریجی دولت پارت
۲۰۷-۲۲۱م بلاش ششم – شکست دادن روم و خراج سنگین به ایران، شورشهای داخلی
اردوان چهارم – برادر بلاش علیه او شورش می‌کند.
۲۲۰ الی ۲۲۶ اردشیر نوهساسان پارس را تصرف می‌کند و نبرد بر سر قدرت شروع می‌شود. شکست بلاش ششم از اردشیر و سقوط دودمان اشکانی و آغاز فرمانروائی ساسانین.
در پایان لازم است اشاره ای بر فرهنگ و تمدن اشکانیان نیز بیندازیم. هرچند که مورخین از کوچرو بودن اشکانیان سخن رانده‌اند و آنان را بربر نیز خوانده‌اند، به نوشته ولسکی: «امروزه در پرتو تحلیل بی غرضانه منابع کلاسیک و نیز اطلاعاتی که از کاوشهای ایران بدست آمده، پارتیان جایگاهی همعرض هخامنشیان داشته‌اند و این اطلاعات ، هم عقیدهمربوط به بربریت پارتیان و اشکانیان را باطل کرده‌اند و هم عقیدهناشی از عقیدهنخست را که گویا در فاصله سقوط هخامنشیان و ظهور ساسانیان، خلا فرهنگی در ایران وجود داشته است»[۱۹].
اعتمادالسلطنه از گزارش نماینده چین از دربار پارتیان، در سال ۱۲۶ ق.م از وجود کشتی‌های بزرگ، ارابه‌های زیبا ، تماس آنان با ملتهای بزرگ جهان سخن رانده و نفوذ آنان را تا عمق ۱۰۰۰ لی – یعنی ۱۵۰ کیلومتری داخل خاک ملل همسایه بیان داشته و از نوشته‌های آنان بر روی پوست آهوان گزارش کرده است. تصویر سیمای شاهان بر روی سکه‌ها نیز نشان از تمدن بالای اشکانیان دارد. همو می‌نویسد که خط اشکانیان افقی بوده و بر عکس خط چینی بود که از بالا به پایین می‌نوشتند[۲۰].
شیوه دموکراسی موجود در زمان اشکانیان، موردی است که بیشتر مورخین بدان اشاره کرده‌اند، از جمله اعتمادالسلطنه از تسامح و تساهل اشکانیان در بار آزادی دین سخن می‌راند[۲۱]. نوشته‌های چندی که به زبان پارتی بجا مانده است، توسط استاد گرانقدر و بی بدیل آذربایجان – استاد دکتر زهتابی خوانده شده و بسیاری از‌اندیشمندان معاصر بدان توسل جسته‌اند. زبان این کتیبه‌ها از نظر واژگان، صرف و نحو و اصول گرامری مورد بررسی قرار گرفته‌اند که خوانندگان را بدان ارجاع می‌دهیم.
اگر نابودی آثار اشکانی توسط ساسانیان انجام نمی گرفت مسلما تاریخی پربار و رشک برانگیز از اشکانیان را در دست داشتیم و چه بسا اصل اوستا – کتاب دینی را نیز در دست داشتیم و شاید صدها کتیبه و کتاب نیز موجود بود؛ زیرا با اینهمه ویرانگری آثار اشکانی که به گفتهمورخین، انجام شده است از گوشه و کنار کشورمان هر ساله دهها و صدها مجسمه، زیورآلات و آثار عتیقه و هنری مربوط به اشکانیان بدست می‌آید و بسیاری از مواقع نیز از کشور خارج می‌شود و منبعی پردرآمد برای قاچاقچیان اشیای عتیقه به شمار می‌آید.

منابع:

Geschichte Irans und seiner Nachbarlender[1]
[۲] این کتابها در ایران توسط احسان یارشاطر به فارسی ترجمه شد.
[۳] یوزف ولسکی، شاهنشاهی پارت، ترجمه: مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۳٫
[۴] پروفسور اقرار علیف، ماد، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، ۱۳۸۳٫
– پروفسور اقرار علیف، تاریخ پارت، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۳٫
[۵] ب.گری، بؤیوک پارت تورک دولتی، استانبول، ۲۰۰۹٫
[۶] یوزف ولسکی، شاهنشاهی اشکانی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، ص۶۷٫
[۷] همان، ص۷۴٫
[۸] مجله بررسی‌های تاریخی ایران، مقاله حسن شهیدی مازندرانی، شماره ۱، سال ۱، صص ۱۵ و۱۶٫
[۹] محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، دررالتیجان فی تاریخ بنی اشکان، ۳ جلدی، تهران، ۱۳۰۸، ج ۱، ص۷۷٫
[۱۰] دکتر جواد مشکور، نگاهی به تاریخ آذربایجان، تهران، ص۴۳۳٫
[۱۱] همان، ص۱۰۳٫
[۱۲] دررالتیجان…، ص۱۷۳٫
[۱۳] همان، ص۵۷٫
[۱۴] دررالتیجان…، ج ۱، ص۵۴٫
[۱۵] همان، ص۱۰۲٫
[۱۶] محمد علی سجادیه، تبار مشترک ایرانیان و تورانیان، تهران، ۱۳۶۸٫
[۱۷] نادر بیات، تورانیان از پگاه تاریخ تا پذیرش اسلام، تهران، ۱۳۶۷٫
هله لیک – م.کریمی
[۱۸] پروفسور محمد تقی زهتابی، ایران تورکلری نین اسکی تاریخی، تبریز، ۱۳۷۶٫
[۱۹] شاهنشاهی اشکانی، همان، ص۲۱۹٫
[۲۰] حسن پیرنیا، تاریخ باستان ایران، تهران،۱۳۶۲، ج۳، ص۲۲۶٫
[۲۱] عتمادالسلطنه، همان، ج۳، ص۱۴۹٫

نویسنده: دکتر محمدرضا باغبان کریمی



آردینی اوخو